در واقعیت درمانی، تمرکز بر مسئولیت، هسته اصلی کار تعلیم و تربیت و روان درمانی است و پذیرش مسئولیت به مثابه ی نشانه ی بارز سلامت روانی است. در این مکتب، مفهوم بیماری روانی مورد استفاده قرار نمی گیرد. اختلالات روانی با رفتار غیرمسئولانه یکی است (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۲). کسانی که احساس مسئولیت نمی کنند و هیچگاه برای خودشان وظایفی را تعیین نمی کنند، مصرف کننده صرف هستند و به نوعی همیشه دیگران را بدهکار خویش می دانند. احساس مسئولیت جوهر اصلی انسانیت است و مرز بین انسانیت و سایر موجودات است و انسانی که نه در برابر خدایش، نه در برابر خود و نه در برابر جامعه اش احساس وظیفه نکند از مرز انسانیت بیرون رفته و بنا به گفته قرآن کریم آن ها را دل هایی است بی ادراک و معرفت و دیده هایی بی نور و بصیرت. (حسینی، ۱۳۹۱).
گلاسر، مسئولیت را به عنوان توانایی فرد برای تامین نیازهایش تحریف میکند به گونه ای که دیگران را هم از ارضای نیازهایشان محروم نمی کند (شیلینگ، ترجمه آرین، ۱۳۹۱). همچنین گلاسر بیان میدارد که : افراد برای برخورداری از احساسات بهتر نسبت به خود و زندگی، باید پذیرای مسئولیت باشند (گلاسر، ۲۰۰۸). هدف اصلی در درمان، کمک به افراد است تا احساس مسئولیت کنند و از این طریق هویت موفق را به دست آورد. به نظر گلاسر، هویت محصول فرعی عمل مسئولانه است. مشاوران پیرو این مکتب، معلمانی هستند که دانش آموزان خود را از ضعف و بی مسئولیتی به قدرت و مسئولیت، از درد به لذت و از ارضا نشدن به ارضا شدن هدایت میکنند. (گلاسر ۱۹۲۹، به نقل از شیلینگ، ترجمه آرین، ۱۳۹۱).
۲-۱۹-۶ دیدگاه گوردون آلپورت[۶۹] و شخص بالغ و سالم :
گوردون آلپورت یکی از نخستین روان شناسانی بود که توجه خود را به جای شخصیت روان نژند، به شخصیت سالم معطوف داشت. به نظر او شخص سالم فعالانه در پی هدف ها و امیدها و رویاهای خود است و رهنمون زندگی او معناجویی، ایثار و تعهد است. انجام کار در حد متوسط او را قانع نمی کند بلکه میخواهد کارش را به بهترین نحو ممکن به پایان برساند و در راه تلاش برای ارضای انگیزه هایش به عالی ترین سطوح مهارت و شایستگی دست یابد. به نظر او با شناختن انتظارهای پدر و مادر، پایه ی حس مسئولیت اخلاقی و هدف های کودک گذاشته می شود و پرورش مییابد. کار و مسئولیت به زندگی معنا و دوام می بخشد. بدون داشتن کاری مهم و ارزشمند و ایثار، تعهد و مهارت، رسیدن به بلوغ و سلامت روانی میسر نیست (شولتس، ترجمه خوشدل، ۱۳۸۸).
آلپورت بر اهمیت کار تأکید فراوان داشته است. مفهوم توفیق در کار را پرورش مهارت ها و تواناییهای خاص میداند یعنی رسیدن به سطحی از شایستگی. البته داشتن مهارت به تنهایی کافی نیست، بلکه این مهارت ها باید به شیوه ای صمیمانه، مشتاقانه و متعهدانه به کار روند. حس تعهد در اشخاص سالم به اندازه ای نیرومند است که وقتی سرگرم کار خود میشوند، غرور را نادیده می انگارند. حس تعهد به کار با احساس مسئولیت و تداوم مثبت زندگی پیوند دارد. آلپورت در این باره گفته ای از کاشینگ جراح مغز را نقل میکند : « تنها راه دوام آوردن زندگی، داشتن وظیفه ای برای به انجام رساندن است ». (کاشینگ، به نقل از شولتس، ترجمه خوشدل، ۱۳۸۸).
۲-۱۹-۷ دیدگاه آلبرت الیس[۷۰]، منطقی – هیجانی[۷۱] :
الیس در مورد مسئولیت و مسئولیت پذیری در زندگی معتقد است: مردمان سالم مشکلات خود را میتوانند حل کنند. گرچه ممکن است به کمک دیگران نیز احتیاج داشته باشند، اما قادرند بدون کمک هم، زندگی خود را اداره کنند. آن ها میتوانند در عین حال که از خود باخبرند، از حال دیگران نیز آگاه باشند. در مورد تعهد هم میگوید: کسانی که اختلالی ندارند و پریشان نیستند، گرایش به خود شکوفایی دارند و به مردم و اشیاء علاقمند ند. میتوانند کوشش های خود را تغییر جهت داده و جذب امور دیگر شوند (شیلینگ، ترجمه آرین، ۱۳۹۱).
به نظر او افراد در قبال برخوردی که دیگران در کودکی با آن ها داشته اند و ساخت ژنتیکی خود نمی توانند مسئول باشند ولی میتوانند مسئول تمایل شان به نامعقول بودن باشند. اگر اصرار دارند که والدین و ژن های آن ها، آنچه را هستند، تعیین میکنند، تنها میتوانند به طور موقت خودشان را تسکین دهند که با شانه خالی کردن از هر گونه مسئولیت، از جمله مسئولیت آفریدن زندگی بهتر، همراه است (پروچاسکا، ترجمه سید محمدی، ۱۳۹۱).
این تفکر که دوری از مشکلات زندگی و مسئولیت ها، آسان تر از مواجه شدن با آن ها است، غیر منطقی است. زیرا دوری از یک کار، سخت تر و رنج آورتر از انجام آن است و به مشکلات بعدی می انجامد و باعث کاهش اعتماد به خود می شود. مضافاً بر اینکه یک زندگی راحت، لزوماًً یک زندگی شاد نیست. فرد منطقی آنچه را باید انجام دهد، بدون شکوه ی زیاد به انجام می رساند اگر هم از مسئولیت های ضروری اجتناب کند باید به تجزیه و تحلیل دلایل آن بپردازد و خود نظم باشد. کم کم پی میبرد که زندگی با مبارزه، مسئولیت و حل مشکل لذت بخش تر است. خلاصه اینکه او برای کسب استقلال و مسئولیت، تلاش میکند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۲).
بنابرین، الیس مسئولیت پذیری را معادل با منطقی بودن و معقول زندگی کردن میداند. به نظر او بهترین نوع حمایت مشاور این است که در مراجع مسئولیت ایجاد کند (شولتس، ترجمه خوشدل،۱۳۸۸). در میان روان شناسان، آدلر بیشتر بر مسئولیت اجتماعی تأکید دارد. به نظر او انسان دائماً در جامعه با مردم در تماس است و مجموع این تماس ها، سبب پرورش حس اجتماعی و آموختن احساس مسئولیت و همکاری می شود (شیلینگ، ترجمه آرین، ۱۳۹۱).
۲-۲۰ ویژگیهای افراد مسئولیتپذیر
روانشناسی به نام « دورت »، سالها درباره مسئولیتپذیری به مطالعه پرداخته است. نتایج پژوهشهای وی نشان داده است که افراد مسئولیتپذیر دارای ویژگیهای مشترکی هستند که عبارتاند از:
-
- آنچه را که متعهد به انجام آن میشوند به پایان میرسانند؛
-
- دارای انعطافپذیری بالایی هستند؛
-
- میتوانند تصمیمهایی اتخاذ کنند که با تصمیمهای سایر افراد گروه (دوستان، خانواده و …) متفاوت باشد؛
-
- میتوانند بدون آن که خود را زیاد ناراحت کنند، به تنهایی به کار بپردازند؛
-
- اهداف و علائق گوناگونی دارند که برایشان قابل توجه است؛
-
- بدون دلیل تراشی افراطی، به اشتباههای خود اعتراف میکنند و در این زمینه به تذکرات افراد ذیصلاح احترام گذاشته، آن ها را رعایت میکنند؛
-
- میتواند از بین راه حلهای مختلف، راه حل مناسب را انتخاب کرده و برای هر چه انجام میدهند، دلایلی را معین کنند،
-
- ثابت قدم، برنامهریز، هدفمند، پایبند وجدان، فعال، پویا، منظم و کمال طلب بوده و میخواهند همه کارها بدون کمترین لغزش و به مطلوبترین شکل ممکن انجام شود؛