فصل چهارم
روش شناسی پژوهش
۴-۱- روش پژوهش
جهان اجتماعی بسیار پیچیده است و وقایع درونی آن به صورت مختلف ساخته میشوند. انسانها، واقعیت اجتماعی را از طریق سخن گفتن، انجام کنش، نظام معنایی، آداب و سنن، تشریفات و شعایر، تولید و بازتولید می کنند، لذا به منظور درک و تفسیر پدیده های انسانی با دو روش کمی و کیفی مواجه هستیم. پژوهش کمی تلاش می کند تا راه حل مسائل را بر اساس تجربه و مشاهده برگرفته از علوم طبیعی بیابد. روش کیفی بر نقش زبان و معنا، انگیزه، دلیل و محیط های طبیعی برای فهم و تفسیر چگونگی ساخت دنیای اجتماعی توسط مردم تاکید دارد (منادی،۱۳۸۹). به همین لحاظ، پژوهش کیفی پژوهشی انسان گراست که معتقد است افراد میتوانند آزادانه دست به انتخاب بزنند و جهان اجتماعی را ساخته و به آن معنا بخشند. بر این اساس تحقیق کیفی به مجموعه فعالیت های با معنایی اطلاق می گردد که با هدف توسعه درک و فهم زندگی اجتماعی انسان ها و کشف چگونگی ساخت معنا از سوی انسان ها انجام می شود. محقق کیفی در فرایند انعطاف پذیر، سیال و رفت و برگشتی کشف ایده (مسئله) تحقیقاتی و کالبد شکافی معنایی آن قرار می گیرد. محقق کیفی بر این اساس، محقق به دنبال دلایل کنش گران اجتماعی و شکل گیری بستر کنش است. در پژوهش کیفی، پژوهشگر معتقد است که پدیده مورد مطالعه را باید درک کند (مارشال،۱۳۸۸). تقریبا تا پایان دهه ۱۹۶۰، راهبردهای پژوهش کمی مسلط بود اکنون روشهای کیفی جایگاه کانونی در آموزش و پژوهش اجتماعی به دست آوردهاند (دانیکن[۳۳]،۲۰۰۶).در پژوهش کیفی روش تمامی مسئولیت شناخت واقعیت را به دوش می کشد. به عبارتی روش شناسی شیوه اندیشیدن درباره مطالعه واقعیت اجتماعی است، و روش مجموعه ای از ترتیبات علمی یا رویه ها و تکنیکهاست که برای گردآوری و تحلیل داده ها به کار میآیند (انسلم و کوربین[۳۴]، ۱۳۹۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دیدگاه یا روش کیفی یا پارادیم کیفی قدمتی تاریخی دارد. ولی شاید در رویکرد جدید علمی و در حوزه علوم اجتماعی بتوان کارهای مارسل موس، بنیان گذار مردم شناسی(یا انسان شناسی) را آغازگر این گونه تفکر و روش دانست (منادی، ۱۳۸۹). منظور از تحقیق کیفی عبارت است از هر نوع تحقیقی که یافته های را به دست میدهد که با شیوه های غیر از روشهای آماری یا هر گونه کمی کردن کسب شده اند. روش کیفی دارای استراتژی های مختلفی است. یکی از این استراتژیها که در این پژوهش نیز به کار برده شده، رویکرد زمینهای یا (گروند تئوری) است که از دل داده های تحقیق به دنبال کشف نظریه است. از این منظرآزمون نظریه در روش شناسی نظریه بنیادی، پسینی است نه پیشینی. زیرا محققان نظریه بنیادی در جستجوی کشف مفهوم بنیادی جدید و نظریه نوظهور هستند. نظریه بنیادی روش تحقیق کیفی استقرائی است، با بهره گرفتن از این روش، محققان در میدان تحقیق به جمع آوری داده ها میپردازند و از این راه به ظهور نظریه میرسند (کلاکی،۱۳۸۸). مارتین و ترنر معتقدند که نظریه بنیادی روش شناسی اکتشافی استقرائی است که به محقق اجازه میدهد مسائل کلی تئوریک موضوعات را بسط و توسعه دهد و همزمان به جمع آوری مشاهدات تجربی داده ها بپردازد. در نظریه بنیادی هیچ چیزی در خلا رخ نمیدهد و همه تفاسیر حاصل از ذهن کنشگران است (الستون[۳۵]،۲۰۰۳).
نظریه بنیادی سه مرحله اساسی کدگذاری باز، محوری و انتخابی دارد. البته مراحل روش شناسی نظریه بنیادی لزوما پی در پی نیست بلکه براساس تحلیل همزمان است. یعنی محقق همزمان می تواند به گردآوری، طبقه بندی و تجزیه و تحلیل داده های تحقیق بپردازد و از ارتباط میان مقوله مرکزی با دیگر مقولات خط داستانی پدید می آید. معیار قضاوت در نمونه گیری نظری هنگامی اتفاق میافتد که اشباع نظری مقوله یا نظریه صورت پذیرد. هنگامی که محقق، پس از پیمودن روند مسیرهای فوق، به کشف نظریه نرسید بایدحساسیت نظری را افزایش دهد، یعنی پرسیدن و مقایسه مداوم در طول تحقیق که اساس نظریه بنیادی را تشکیل میدهد. در روش کیفی شروع کار پژوهش از میدان یا « زمین پژوهش» میباشد. در واقع، پژوهشگر در روش کیفی از زمین پژوهش آغاز می کند و میداند به دنبال چه چیزی هست. زیرا میخواهد بداند وضعیت چگونه است؟چرا اینگونه است؟ ولی نمیداند دقیقا چه دادههایی و چه جوابهایی برای پرسشهای خود مییابد (کلاکی،۱۳۸۸).
۴-۲- جمعیت هدف و انتخاب مشارکت کنندگان
انتخاب مشارکت کنندگان در انجام یک پژوهش کیفی، بخش حساس و مهمی به شمار می آید. چرا که محقق درصدد است تا به شیوهای استقرایی، نظریهای استخراج نماید که محصول تعامل محقق و مشارکت کنندگان در جلسات مختلف گفتگوست. منطق و قدرت این نوع انتخاب به این مفهوم باز میگردد که نمونه های انتخاب شده بیش ترین میزان اطلاعات را در مورد پدیده مورد بررسی فراهم آورند (الستون،۲۰۰۳). در پژوهش کمی تاکید بسیار زیادی بر انتخاب تصادفی وجود دارد اما در پژوهش کیفی نمونه پژوهش یا مشارکت کنندگان، انتخاب یا دعوت میشوند. جمعیت هدف این تحقیق را زنانی در بر می گیرد که:۱- همسر دوم باشند.۲- هر دو زن(همسر اول و همسر دوم) در قید حیات باشند.
برای تعیین کفایت نمونه گیری رسیدن به حداکثر اطلاعات در مورد پدیده به عنوان نقطه پایان که به آن اشباع گفته می شود مورد استفاده قرار میگیرد به این معنا که افزایش اطلاعات، مفاهیم و مقولات، تنوع جدیدی را به دست ندهد. برای حصول یقین از اینکه به اشباع رسیدهایم نیز می توان از یک معیار که رسیدن به داده های تکراری و قبلی باشد، استفاده کرد (دانیکن،۲۰۰۶).
۴-۳- نمونه گیری
نمونه گیری در پژوهشهای کیفی بسیار متفاوت از پژوهشهای کمی است زیرا هدف آن به جای تعمیم یافته ها کسب درک عمیق از پدیده مورد بررسی است. نمونه گیری در روش کیفی نظری است به این معنا که جمع آوری داده ها پس از اشباع نظری به اتمام میرسد. آنجا که پژوهش کیفی راهی برای رسیدن به محتوای ذهنی افراد است و نمی توان آن را از طریق روشهای سخت و دقیق کمی انجام داد، اما در پژوهشهای کیفی نمونه پژوهش یا به عبارت صحیح تر مشارکت کنندگان انتخاب یا دعوت می شوند. به همین دلیل است که در پژوهشهای کیفی، به جای نمونه از مشارکت کنندگان و به جای نمونه گیری از انتخاب موارد یا مشارکت کنندگان نام برده می شود بنابراین معیار رسیدن به حداکثر اطلاعات در مورد پدیده به عنوان نقطه پایان در نظر گرفته می شود. این معیار در زمینه پژوهشهای کیفی، اشباع نامیده می شود. اشباع داده یا اشباع نظری رویکردی است که در پژوهشهای کیفی برای تعیین کفایت نمونه گیری مورد استفاده قرار میگیرد. اشباع نظری با نمونه گیری نظری که در تئوری زمینهای مورد استفاده قرار میگیرد مرتبط است و به معنای این است که خصوصیات یک دسته یا طبقه تئوریک به اشباع رسیده است. این حالت زمانی رخ می دهد که داده بیش تری که سبب توسعه،تعدیل، بزرگتر شدن یا اضافه شدن به تئوری موجود گردد به پژوهش وارد نشود. در این وضعیت داده جدیدی که به پژوهش وارد می شود طبقه بندی موجود را تغییر نمیدهد یا پیشنهادی برای ایجاد طبقه جدید ایجاد نمیکند(نمونه گیری در پژوهش کیفی). در رویکرد نظریه زمینهای که استراتژی منتخب این مطالعه برای رسیدن به هدف خود می باشد، از دو نوع نمونه گیری نظری و هدفمند استفاده شد.
منطق نمونه گیری نظری و هدفمند این است که قادرتان میسازد مقایسههای معنیدار در رابطه با سوالات تحقیق، تئوری و نوع تبیینی که شما میخواهید بسط دهید داشته باشید. نمونه گیری نظری نیز جهت مرتبط کردن مفاهیم با یکدیگر و خلق نظریه انجام میگیرد. ” نمونه گیری نظری بر اساس مفاهیمی صورت میگیرد که در خلال تحلیل آشکار می شوند و با نظریه در حال شکل گیری تناسب دارد (رنجبر و حق دوست،۱۳۹۱).
هدف نمونه گیری نظری، به حداکثر رساندن فرصتها برای مقایسه رویدادها با یک دیگر به منظور تعیین اینکه چگونه ابعاد و خصایص یک پدیده تغییر می کند است. این نوع نمونه گیری خصلت انباشتی دارد.” نمونههای بعدی از نمونههای قبلی حاصل شده و بر آن اضافه میگردد. محقق در آغاز، شروع به جمع آوری مفاهیم می کند و پس از اینکه توانست مقوله های مختلفی را خلق کند در آن مرحله به نمونه گیری نظری می پردازد تا نظریه خود را پرورش دهد. سوالات و مقایسه ها در نمونه گیری نظری جمع آوری داده ها را هدایت می کند. سوالاتی از قبیل چه اتفاقی می افتاد و چرا؟ چگونه؟ چه موقع؟ اساس و پایه نمونه گیری را شکل می دهند.
علاوه بر نمونه گیری نظری که جهت مرتبط کردن مفاهیم با یک دیگر و خلق نظریه صورت میگیرد، نمونه گیری هدفمند نیز برای تعمیم نتایج مورد استفاده قرار میگیرد. نمونه گیری هدفمند که به آن نمونه گیری غیراحتمالی، هدفدار یا کیفی نیز می گویند به معنای انتخاب هدفدار واحدهای پژوهش برای کسب دانش یا اطلاعات است. این نوع از نمونه گیری شامل انتخاب واحدها یا موردهای مورد پژوهش بر اساس هدف پژوهش است و مشارکت کنندگان به صورت هدفمند و بر حسب خصوصیات و تجربیات مرتبط آنان با پدیده مورد مطالعه گزینش میشوند (زینالی،۱۳۸۷). نمونه این پژوهش از میان زنان متاهل در خانواده های چند همسری روستای بزرگ زیلایی واقع در شهرستان یاسوج انتخاب شده است. که به دو مرکز پوله زیلایی و موشمی زیلایی تقسیم می شود و هر یک از این دو بخش خود شامل روستاهای کوچک دیگری می شوند. روستاهای تابع پوله شامل: چاهن، بالرود، دره صحه و زیرنا میباشد و موشمی زیلایی روستاهای برد پهن، مله برفی، چشمه مزرا را شامل می شود. مشارکت کنندگان از میان زنان دوم متعلق به خانوادههای چندهمسری واقع در این دو منطقه و توابع آن انتخاب می شود. زن دوم بودن و در قید حیات بودن هر دو زن (هووها) از شروط انتخاب افراد نمونه بود. به دلیل وسعت کم منطقه و روستانشین بودن، تقریبا همه افراد از یک شناخت کلی نسبت به یک دیگر برخوردار بودند. در پیدا کردن نمونه ها ابتدا با مورد اول مصاحبه انجام گرفت و موردهای بعدی نیز با معرفی موردهای قبلی و اطرافیان، شناسایی شدند. با مراجعه حضوری، مصاحبه با افراد نمونه ضبط و سپس مجزا از هم نوشته شد. موارد مصاحبه و تعداد نمونه ۱۵ نفر و به دلیل اشباع داده ها و پیدا نشدن دادهی تازه و متفاوت کافی به نظر رسید.
۴-۴- گردآوری داده ها
برای جمع آوری داده های پژوهش حاضر، سعی شد به افرادی رجوع شود که نسبت به این موضوع آگاهی داشته و البته خود جز این گروه نمونه و جمعیت آماری باشند. داده ها از طریق مصاحبه و به صورت حضوری جمعآوری شد. انجام کامل مصاحبه ها یک ماه به طول انجامید. به دلیل روستا نشین بودن افراد نمونه و شرایط زندگی کوچ از یک مکان و اغلب حضور نداشتن زنان در منزل مصاحبه به زمان دیگر موکول میشد. عده زیادی به سوالات بدون واهمه جواب میدادند و به بیان نارضایتی و مشکلات زندگی خود میپرداختند و شرایط سهیم شدن در تجربیات متقابل بین محقق و مشارکت کننده به وجود می آمد و عدهای هم سعی در آرام جلوه دادن زندگی مشترک خود داشتند.
۴-۵- روش تجزیه و تحلیل داده ها
در تحقیق کیفی همزمان با جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل نیز آغاز می شود. تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده در هر مرحله، روش کار و جستجوی اطلاعات بیشتر در آینده را مشخص می کند. در نظریه بنیادی در فرایند تحلیل از روش کدگذاری در سه مرحله بهره گرفته می شود. به طور کلی در تمام پژوهش های نظریه بنیادی روش کدگذاری در سه مرحله به اجرا در می آید: مرحله نخست: استخراج مفاهیم از راه کدگذاری باز، مرحله دوم: استخراج مقولات از راه کد گذاری محوری، مرحله سوم: استخراج گزاره ها از راه کدگذاری انتخابی. مراحل سه گانه فوق از مراحل اساسی برای کشف و ظهور نظریه بنیادی است (کلاکی،۱۳۸۸). البته ضروری نیست که فرد محقق ابتدا از کدگذاری باز شروع نموده و بعد به کدگذاری محوری و انتخابی برسد. کدها قالب های سازنده نظریه هستند و به هر شکل موجب هدایت پژوهش می شوند. این عمل با تجزیه داده ها به تکه های تحلیلی که قابلیت رسیدن به سطحی مفهومی را دارد آغاز می شود. به فرایند کدبندی میتوان به مثابه نوعی طبقه بندی نگریست که در بن آن کدبندی باز وجود دارد. در کدگذاری باز به بررسی و مقولهبندی داده ها پرداخته می شود. در این مرحله مفاهیم مورد شناسایی قرار میگیرند. کد گذاری باز شامل تجزیه، آزمون،مقایسه،مفهومسازی و مقولهبندی دادههاست (اشتراوس،کوربین،۱۹۹۰). مرحله کد گذاری باز تمرین مقایسه مداوم و پرسیدن است. اما سوالاتی که با بهره گرفتن از آنها، متن آشکار خواهد شد. زیرا متن مستقیم درک شدنی نیست، مگر با تجزیه آن به صورت خط به خط، جمله به جمله یا پاراگراف به پاراگراف و عنوانگذاری برای هر تکه (همان،۱۹۹۰). بنابراین کدگذاری باز رفت و برگشت میان پرسیدن و مقایسه است. داده ها ابتدا از راه سوالهای سادهای نظیر چه؟ که؟کجا؟ چگونه؟ تجزیه و تحلیل میشوند. به دنبال آن داده ها مقایسه میشوند و رویدادهای مشابه با یک دیگر گروهبندی میشوند و عنوان مفهوم مشابهی میگیرند (دانایی فرد و دیگران،۱۳۸۶). هدف نمونه گیری در کدگذاری باز، کشف هر چه بیشتر مقولات مرتبط بالقوه به همراه خصوصیات و ابعاد آنهاست. اشتراوس و کوربین مرحله کدگذاری باز را مرحله برچسب زدن به پدیده ها مینامند. مرحله بعد تحلیل سیستماتیک و مقایسه مداوم داده ها، کاهش شمار کدها و گروه بندی آنها به گونه ای است که بیانگر رابطه میان کدها باشد. این مرحله به کدبندی محوری و شکل گیری مفاهیم مربوط است. در این طبقه بندی، مقولاتی جای دارند که مفاهیم را با هم متحد ساخته و تبیینی کلی و نظری از پدیده تحت مطالعه به دست می دهند (همان،۱۳۸۶).
مرحله دوم کدگذاری محوری عبارت است از سلسله رویههایی که پس از کدگذاری باز با برقراری پیوند میان مقولات، اطلاعات به شیوه های جدیدی با یک دیگر ارتباط مییابند. این کار با بهره گرفتن از مدل پارادایمی (مدل الگویی یا سرمشق) صورت میگیرد که متضمن شرایط، محتوا و راهبردهای کنش – کنش متقابل و پیامدهاست.
هدف کدگذاری محوری، مرتبط کردن مقولات و خرده مقولاتی است که ضمن کدگذاری باز بدست آمدهاند و پیدا کردن شواهدی برای تنوع و روند، با مراجعه به آنها صورت میگیرد.” درک کامل تر از خصوصیات و ابعاد مقوله ها در طی نمونه گیری ظهور می یابد. در کدگذاری محوری، مفاهیم و مقوله هایی که در مرحله کدگذاری آزاد تجزیه شده اند در ترکیبی جدید به یک دیگر متصل میشوند. در این مرحله مشخص می شود که چگونه یک مقوله واحد با مقولات دیگر مرتبط است و شرایط،زمینه ها،استراتژی های کنش و نتایج آن به دقت سنجیده می شود (کوربین،استراوس،۱۹۹۰).
مرحله سوم کدگذاری انتخابی است. کدگذاری انتخابی از فرایندی میگذرد که قدم نخست آن خط اصلی داستان است. منظور از داستان، صرفا روایت توصیفی درباره پدیده اصلی مورد مطالعه است و خط داستان مفهوم سازی، ارائه شرحی انتزاعی، و چکیده این داستان است خط داستان پس از تجزیه و تحلیل به مقوله اصلی تحقیق تبدیل می شود. قدم دوم ربط دادن مقولات تکمیلی است. قدم سوم مرتبط ساختن مقولات به یکدیگر در سطح بعدی است و بعد از آن به تایید رساندن آن روابط در قبال دادهها است. آخرین قدم تکمیل مقولاتی است که نیاز یا بسط و گسترش دارند. این مراحل لزوما به ترتیب نیستند، بلکه محقق پیوسته میان آنها در رفت و آمد است (پویا،۱۳۹۰). کدگذاری انتخابی با اشباع نظری به مرحله نهایی میرسد. نظریه پردازان نظریه زمینهای معتقدند زمانی اشباع نظری حاصل می شود که دیگر داده جدیدی بدست نیاید. مقولهها خوب پرورش یافته باشند، رابطه بین آنها به خوبی ایجاد شده و معتبر باشد.” به این ترتیب فراوانی گزارشها و مصاحبه های انجام گرفته در اشباع نظری کمتر مورد بحث است و بیشتر غنای توصیف مد نظر بوده که در داده ها بدست آمده است.
۴-۶- قابلیت اعتماد
قابلیت اعتماد یک ویژگی مهم در پژوهشها به شمار می آید. توجه به روایی در تحقیقات کیفی، به حدود نیم قرن گذشته باز میگردد (آلستون،۲۰۰۳).روایی در تحقیق کیفی یعنی این که آیا روابط آشکار شده در یک تحقیق کیفی واقعا وجود دارد. نقطه اشباع نظری، بیانگر پایایی روش تحقیق نظریه بنیادی یا زمینهای است.زیرا این اشباع به تکرار داده ها می پردازد.اعتبار تحقیق نیز به معنای این است که تحقیق همان موضوعی را بررسی کند که بیانگر آن است. در این پژوهش پس از مشخص شدن اینکه چه داده های باید جمعآوری و از کجا می بایست آنها را به دست آورد اقدام به گردآوری داده ها شد و بعد از این مرحله به کدبندی و تحلیل اطلاعات به دست آمده شد و به واسطه کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مقوله هسته و اصلی مشخص شد که این مقوله مرکزی، قابل تجزیه به مقولات اصلی و خرده مقولات می باشد و بعد از آن مفهوم و نظریه بنیادی مشخص گردید که نمایانگر اعتبار تحقیق میباشد. در کدگذاری باز مقایسه مفهومی، ساختن و مقوله بندی داده ها انجام شد و در کدگذاری محوری به بررسی شرایط پرداخته شد که مقوله ها تحت تاثیر آن موقعیت و شرایط روی داده بودند و در نهایت در کدگذاری انتخابی، یک مقوله از میان مقوله ها محوریت یافت و به عنوان مقوله اصلی بررسی شد تا مدل نظری شکل گرفت.
جهت افزایش قابلیت اعتماد سه تکنیک در اینجا مطرح می شود ” ۱- ممیزی،۲- مقایسه های تحلیلی،۳- بررسی توسط اعضاء در روش ممیزی کمیته پایان نامه به عنوان ممیز بر مراحل انجام کار، مفاهیم و مقوله های به دست آمده و فرایندهای کدگذاری سه گانه و همچنین ساخت مقوله های محوری نظارت دارند. در مقایسههای تحلیلی مقایسه ساختبندی نظریه با داده های خام صورت میگرید و در نهایت در شیوه بررسی توسط اعضاء، از مشارکت کنندگان خواسته می شود تا مضامین و مقوله ها را ارزیابی کنند و در مورد صحت آنها نظر بدهند.در این پژوهش با روش ممیزی، کمیته پایان نامه به عنوان ممیز، بر تمامی مراحل انجام کار، استخراج مفاهیم و مقولات به دست آمده نظارت داشتند.
فصل پنجم
یافته های پژوهش
۵-۱- مقدمه
نظریه مفهوم سازی بنیادی از راهبردهای پژوهش کیفی است که از نوعی رویکرد استقرایی بهره میگیرد؛ یعنی حرکتی از جز به کل دارد. در رویکرد استقرایی، محقق با شناسایی اجزای نظریه به شکل دهی آن می پردازد. نظریه حاصل از این راهبرد به واقعیات طبیعی نزدیکتر است (دانایی فرد،۱۳۸۳). در این روش، محور اصلی نظریه سازی بر پایه گردآوری، مشاهده و مقایسه داده ها و مشاهدات بر گرفته از محیط پژوهش قرار دارد.
بر پایه مفاهیم و مبانی نظریه مفهوم سازی بنیادی، پژوهش بر اساس فرضیه سازی شروع نمی شود، بلکه پژوهشگر با مسئله تحقیقی روبه روست که برای پاسخ گویی به آن هیچ جواب و حدس قبلی ندارد. بنابراین، روابط بین متغیرها و مولفههای تحقیق از قبل تعیین نمی شود، بلکه بر مبنای مشاهدات و داده های گردآوری شده و با توجه به تفاوتها و تشابهات آنها تبیین و از این طریق مقدمات لازم برای نظریهسازی فراهم می شود (پویا،۱۳۹۰). در واقع، این نظریه باید به وسیله داده ها زمینه دار شود، نه آنکه بر آن تحمیل شود. این روش بر پایه این رویکرد بنا شده است که نخستین کار کلیدی پژوهشگر کشف راه های جدید برای معنا دادن به دنیای اجتماعی است. در نظریه مفهوم سازی بنیادی، استخراج مفاهیم و روابط هدف اصلی از تجزیه و تحلیل داده هاست. در آغاز فرایند تحقیق، پژوهشگر باید بر مشاهدات خود تمرکز یابد و با داشتن دقت نظر علمی به امر دسته بندی صحیح و مناسب داده های گردآوری شده بپردازد؛ آنگاه توجه خود را به تبیین روابط میان دسته بندی های ایجاد شده معطوف کند (زارعی و دیگران،۱۳۸۷).
نظریه زمینهای دارای سه رکن اصلی مفاهیم، مقولهها و قضیهها است. مفاهیم واحدهای بنیادی تحلیل است. در این راهبرد سوال پژوهش مطرح می شود و سپس، برای پاسخ به این سوال، داده های اطلاعاتی گردآوری و تحلیل می شود. این داده ها، در قالب جدول هایی، سیر تکاملی خود را طی می کند. بنابراین، ابتدا نکات کلیدی داده ها احصا و برای هر نکته یک کد معین می شود؛ سپس با مقایسه کدها، چند کد که اشاره به جنبه مشترک پدیده دارند عنوان یک «مفهوم» به خود میگیرند. دومین عنصر «مقولهها» است که نسبت به آنچه مفاهیم نشان می دهند، تجریدی تر و در سطح بالاتری قرار دارند. یعنی از ترکیب و کنار هم قرار گرفتن چند مفهوم، یک مقوله یا طبقه تشکیل می شود. مقوله ها شالودههای تدوین نظریهاند. آن ها ابزاری را فراهم می کنند که بدان وسیله نظریه می تواند انسجام یابد. سومین عنصر بنیادی «قضیهها» است که بیانگر روابط تعمیم یافته بین یک مقوله و مفاهیم آن و مقوله های معین است. نظریه بنیادی از کدها آغاز و سپس به مفاهیم، مقوله ها و سرانجام به نظریه ختم می شود. نظریه حاصل نیازی به تائید و آزمون مجزا ندارد، زیرا نظریه از دل داده های زنده حاصل شده است (دانایی فرد،۱۳۸۳).
۵-۲- یافته های تحقیق
در این فصل یافته های حاصل از پژوهش در سطح متوسطی از انتزاع آورده می شود. این یافته ها در قالب مفاهیم و مقوله ها، به شکلی نظام یافته و به منظور نشان دادن اتصال بین آنها مورد مطالعه قرار می گیرد. در حقیقت کربین و اشتروس بر ماهیت سیال فرایندهای تحلیلی درگیر شده تاکید دارند که این اتصالات شامل اتصال بین شرایط مداخله گر، کنش/کنش متقابل و پیامدها و نهایتا بدست آمدن یک مقوله هستهای است.
داده های خام به دست آمده از پژوهش حاضر حاصل ۱۵ مصاحبه انجام گرفته میباشد که در مرحله کدگذاری باز بیش از ۲۳ مفهوم از این مصاحبه ها استخراج گردید. طی کدگذاری محوری و با شناخت دقیق تر و اتصال بین مفاهیم، ۱۳ مقوله فرعی و ۲ مقوله هسته بدست آمده. در مرحله سوم کدگذاری که کدگذاری انتخابی است، یک مقوله هسته نهایی از کل مقوله ها بیرون کشیده شد.
روند تحلیل به این صورت است که با تحلیل جمله به جمله گفتههای مشارکت کنندگان، مفاهیم و مقولهها بدست آمده و در هنگام نگارش نمونه هایی از صحبتهای آنان آورده می شود. در این فصل مقوله های بدست آمده در قالب چند بخش فرعی و نمایش آنها از طریق جدول آورده می شود. در فصل بعد با در نظر گرفتن روند شکل گیری پدیده مورد نظر و به عبارتی روند بین مقوله های استخراج شده، تئوری زمینه ای استخراج می گردد.
جدول ۵-۱- اطلاعات مربوط به زن دوم
ردیف | اسم | سن فعلی | شغل | سن ازدواج | تحصیلات |