۲-۲-۸- انواع تفکر
تفکر یا اندیشیدن انواع متعددی دارد و دانشمندان با توجه به ملاکهای موردنظر خود تفکر را به انواع مختلف تقسیمبندی کردهاند:
ویتاکر[۳۴] (۱۹۶۰) با توجه به نیروهای بیرونی یا درونی مؤثر بر تفکر به دو نوع تفکر واقعگرا و خود گرا اشارهکردهاست. جانسون لیرد[۳۵] (۱۹۸۸) بر اساس ملاک هدف، انواع تفکر را در دودسته کلی بیهدف و هدفمند قرار و تفکر هدفمند را نیز به دودسته جبری و غیر جبری تقسیم کردهاست. روان شناسان تقریباً اتفاقنظر دارند که تفکر یک فعالیت نمادی است و میتواند کلامی و غیرکلامی باشد. ازاینرو به چند نوع تفکر در انسان اشاره میکنند.
-
- تفکر کلامی: تفکری که زبان را به کار میبرد
-
- تفکر خود گرا (خودمحور): اندیشیدن درباره خویشتن است
-
- تفکر واقعگرا (عینی): عین مسئله معین، موضوع اندیشیدن است.
-
- تفکر نظامدار (جهتدار): هنگامی که شخص راهحل مسئله خاص را جستجو میکند.
-
- تفکر تصادفی (رویای بیداری): تفکری است که از هر گونه قید خارجی آزاد است
-
- تفکر شناختی: به آگاهی در مورد آنچه میدانیم بستگی دارد.
-
- تفکر عملی: اندیشیدن درباره مسائل عادی و جاری زندگی.
-
- تفکر انتقادی: تفکری است منطقی و تأمل و مؤثر و ارزشیابی دلایل و شواهد.
- تفکر قیاسی: استدلال بر مبنای قضایای کلی و تعمیم آن به مصادیق خاص (محبوبی، ۱۳۸۸: ۲۱ تا ۲۲)
۲-۲-۹- تفکر انتقادی[۳۶] و ویژگیهای آن
به اعتقاد هنری گیروکس[۳۷] (۱۹۷۸) تفکر انتقادی عبارت است از جستجوی مجموعهای از صافیها در خلال اطلاعات و عقاید نویسندگانی که حقایق انتخاب و مسئله ها را تعریف و مشخص میکنند. رویکرد متفکران منتقد به اطلاعات و تجارب همواره مثبت است. آنان برای اثبات صحت، اعتبار و درستی یک ادعا یا رویداد و حقیقت ترجیح میدهند که به جمع آوری اطلاعات و بررسی شواهد و تجزیهو تحلیل آن ها بپردازند. چنانچه مک پک[۳۸] (۱۹۸۱) مینویسد وقتیکه سؤال یا سؤالاتی مطرح میشود در تفکر انتقادی نه تنها دانستن، بلکه تمایل و اشتیاق فراوان برای دانستن موردتوجه قرار میگیرد. تفکر انتقادی در عالیترین معنایش علاوه بر مجموعهای از اعمال شناختی، مانند قضاوت بر اساس شواهد و حقایق مستدل و مستند، مجموعهای از گرایشها و منشهاست. (بیر، ۱۹۸۷، ص ۳۵)
اصطلاح تفکر انتقادی از اصطلاحاتی است که در ادبیات مهارتهای تفکر به صورتی بسیار نادرست و در معانی مختلف و بسیار گستردهای بهکاررفته است. در بعضی از محافل علمی این اصطلاح به معنای همه اعمال تفکر است، از حل مسئله و تصمیمگیری گرفته تا تجزیهو تحلیل روابط جزء و کل در فرایند تفسیر و در بعضی دیگر به معنای مهارتهایی است که از طبقهبندی علوم استنباط و استخراجشده است. مفاهیم و تعاریف مطرحشده، چه ازلحاظ عناوین و چه ازلحاظ پیچیدگی، بسیار وسیع و گسترده است؛ اما در اکثر آن ها بر بروندادهای مربوط به فرایندهای شناختی تأکید شده است؛ برای مثال تعریف از تفکر انتقادی بدین شرح است.
-
- توانایی تشخیص و تنظیم مسائل بهخوبی توانایی تعیین اهداف و روشهای ارزشیابی حل مسئله؛
-
- توانایی تشخیص و بهکارگیری استدلال قیاسی و استقرایی و تشخیص سفسطه در استدلال
-
- توانایی استخراج نتایج معقول از اطلاعات به دستآمده از منابع مختلف و دفاع از نتیجهگیریهای معقول افراد؛
- توانایی تمایز بین حقایق و عقاید. (شعبانی، ۱۳۹۳تایستان: ۷۵ تا ۷۶)
گروهی دیگر تعریف تفکر انتقادی را به تفکر سطح بالا محدود کرده، میگویند: تفکر انتقادی عبارت است از ((تقویت و تداوم فعالیتهای شناختی برای حل مسئلهای پیچیده)). به اعتقاد آنان دانشآموزان برای حل مسئلهای پیچیده باید اطلاعات حاصل از منابع مختلف را باهم تلفیق کنند، دیدگاههای مختلف را موردبررسی قرار دهند، فرضیههای مختلف را بسازند و به آزمایش بگذارند و سرانجام به صورتی منتقدانه قضاوت کنند.
دیویی در کتاب چگونه فکر کنیم ماهیت و ذات تفکر انتقادی را قضاوت معلق یا بدبینی سالم (نقد سازنده) و پرهیز از تعجیل در قضاوت تعریف میکند؛ به عبارت دیگر، او تفکر انتقادی را بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش میداند در کتاب آموزش تفکر انتقادی، آن را شناسایی استدلالهای غلط، پرهیز از تناقضات و مفروضات اظهارنشده در بحثهای دیگران، عدم هیجان عاطفی هنگام روبهرو شدن با مسئله یا عدم تعادل تعریف میکند و معتقد است عامل اصلی در تفکر انتقادی طرح پرسشهای مربوط به مسئله و نقد و بررسی راه حل های بدون مطرح کردن جایگزینهاست. (میرز، ۱۳۷۴)
انیس (۱۹۸۵) که زمانی معنای دقیق و محدود تفکر انتقادی را ترجیح میداد، آن را ((تفکر استدلالی و منطقی متمرکز بر تصمیمگیری درباره عقاید و اعمال)) تعریف کردهاست. او میگوید: تفکر وقتی انتقادی است که متفکر بهدقت به تجزیهو تحلیل مباحث بپردازد، در پی شواهد ارزشمند باشد و به قضاوت و نتایج سالم برسد. او هدف از آموزش تفکر انتقادی را تربیت انسانهایی میداند که از اغراض شخصی به دورند و در کار خود صراحت و دقت دارند.
بیر (۱۹۸۵) در مقالهای در تحلیل تفکر انتقادی گفتار خود را با سؤال ((تفکر انتقادی چیست؟)) آغاز کرده، میگوید: پاسخ به این سؤال آنگونه گه دیگران تصور میکنند، چندان آسان نیست. به نظر او بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت درباره این مفهوم اتفاقنظر ندارند و علت این امر را ماهیت تفکر انتقادی میداند. او معتقد است ارائه و توسعه تعریفی دقیق و با مقبولیت عام از تفکر انتقادی امری ضروری است؛ زیرا تا زمانی که نتوانیم چنین تعریفی را ارائه دهیم، معلمان، برنامه ریزان درسی و مواد آموزشی و حتی سازندگان آزمونها قادر نخواهند بود در تقویت و پرورش این مهارت به نوجوانان و جوانان، آنگونه که باید، کمک کنند. با جمعبندی تحلیل بیر میتوان نتایج زیر را استنتاج و استخراج کرد:
-
- تفکر انتقادی جزء مهارتهای مهم ((تفکر)) است.
- تا زمانی که تعریف دقیقی از تفکر انتقادی ارائه نشود، دانشآموزان نمیتوانند آنچه را باید، در این زمینه بیاموزند.
معلمان، برنامه ریزان درسی و مواد آموزشی و سازندگان آزمونها وقتی میتوانند به دانشآموزان کمک کنند که خود تفکر و منتقد باشند.
بیر در تحلیل خود جنبههای مختلف تفکر انتقادی را با توسل به علم معانی بررسی کرده، به طور ناخودآگاه به سوی نتایجی که همان ((مهارت)) باشد پیش رفته است، اگرچه بسیاری از صاحبنظران رویکرد جدید او در این زمینه را موردانتقاد قراردادند.