از دیدگاه لازاروس و فولکمن مقابله، شامل تلاش های شناختی، هیجانی و رفتاری فرد است که در هنگام روبرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رسانیدن عوارض تنیدگی، به کار گرفته می شود(عسگری، ۲۰۱۰).
۲-۱۵-۴ نظریه ها و الگوهای سازگاری با رویکرد ترکیبی و کل گرای زیستی
در این رویکرد انسان موجودی با ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی شناخته می شود و رفتارش در ارتباط با رفتار سایرین است . هر محرکی که به یکی از ابعاد انسان وارد می شود، سایر ابعاد را نیز تحت فشار قرار میدهد. انسان دائم با تغییرات فیزیکی، اجتماعی و روانی در محیط خود روبه رو است و باید با آن ها ارتباط متقابل داشته باشد. قدرت افراد در حفظ سلامتی، بستگی به داشتن انرژی و توانایی در برقراری سازگاری مثبت با محرک دارد. برای نشان دادن پاسخ مثبت به تغییرات محیطی لازم است که فرد خود را با آن ها سازگار سازد.عکس العمل مثبت به تغییرات محیطی، نشان دهنده سازگار بودن است( معماریان، ۲۰۰۰).
در بین الگوهای مطرح شده در ارتباط با سازگاری، رویکرد الگوی سازگاری «روی» با رویکرد کل گرای زیستی به سازگاری توجه کردهاست.این الگو، انسان را به عنوان موجودی که دارای مشخصه های زیستی ـ روانی ـ اجتماعی است، در نظر میگیرد که به طور مداوم نسبت به محیط داخلی و خارجی خود عکس العمل نشان میدهد و مرتباً با محیط داخلی و خارجی خود در تعامل است. الگوی سازگاری «روی» در سال ۱۹۷۰ توسط کالیستا روی ارائه گردید و به طور مداوم مورد بازبینی قرار گرفته است. بر اساس این الگو، میزان سازگاری به عوامل، نوع محرک و چگونگی پاسخ فرد به محرک بستگی دارد. به طور کلی، سه نوع محرک وجود دارند که میتوانند بر میزان سازگاری فرد مؤثر باشند. این سه محرک شامل موارد زیر است:
۱- محرکات اصلی یا کانونی : محرکات بی واسطه ای که فرد را احاطه کرده و مستقیما با او در تماس هستند( مانند بیماری).
۲- محرکات زمینه ای : محرک هایی که به زمینه ای که محرک در آن وجود دارد، مربوط میشوند ( مانند سن، وضعیت تأهل، تحصیلات و غیره).
۳- محرکات باقی مانده : محرکاتی نظیر باورها، نگرش ها و ارزش های کسب شده از یادگیری قبلی که میتوانند به فرد در مواجه با محرک فعلی، تأثیر گذار باشد، مربوط میشوند.
نوع پاسخ های فرد به محرکات میتواند به دو گونه باشد :
۱- پاسخ های سازگارانهن که باعث ارتقای تمامیت فرد شده و منجر به رشد، تکامل و افزایش کنترل وی بر محیط اطراف میشوند.
۲- پاسخ های غیر مؤثر : پاسخ هایی هستند که به نتایج فوق منتهی نمی گردد.
بر اساس الگوی سازگاری روی، انسان علاوه بر سیستم های مورد اشاره قبلی، دارای دو زیر سیستم مهم است : زیر سیستم تنظیم کننده و زیر سیستم شناختی که به وسیله آن ها به محرک ها پاسخ میدهد. پاسخ های زیر سیستم تنظیم کننده شامل واکنش های عصبی، شیمیایی و غدد درون ریز است و پاسخ های زیر سیستم شناختی شامل پردازش اطلاعات دریافت شده، یادگیری، قضاوت و پاسخ های روان شناختی هستند که به افراد اجازه میدهند به صورت شناختی و عاطفی به محرک ها پاسخ دهند (فاوست[۱۰۵]، ۲۰۰۲). پاسخ های زیر سیستم تنظیم کننده و شناختی باعث سازگاری در چهار بعد و یا به تعبیر «روی» در چهار مد سازگاری ذیل هستند :
۱- مد سازگاری فیزیولوژیک : مسئول حفظ تعادل فیزیولوژیک در ارتباط با موضوعاتی نظیر اکسیژناسیون تغذیه، دفع، فعالیت و استراحت و حفاظت بر علیه عفونت است.
۲-مد سازگاری مفهوم از خود : با تمامیت روانی فرد سر و کار دارد.
۳- مد سازگاری ایفای نقش : به نحوه اداره ارتباطات اجتماعی فرد با سایرین اختصاص دارد.
۴- مد سازگاری وابستگی متقابل : در این مد به رفتارهای احساسی و عاطفی ( مانند احساس عشق، مورد قبول بودن، دشمنی و خصومت و غیره) پرداخته می شود (صفوی، قاسمی، محتشمی، ۲۰۱۰). با توجه به الگوی سازگاری روی مشکل در سازگاری زمانی ایجاد میگردد که سیستم سازگاری فرد، قادر به رویارویی یا پاسخ به محرک از محیط داخلی و خارجی در راهی که تمامیت سیستم را حفظ کند، نباشد (ملیس[۱۰۶]، ۲۰۰۷).
۲-۱۶ باورهای مذهبی
هزاران سال است که دین تأثیر نیرومندی بر زندگی ابناء بشر داشته است. دین همواره یکی از بخش های اصلی تجربه انسان بوده و بر چگونگی درک و واکنش انسان در فبال محیط زندگی تأثیر گذارده است. هر چند که در تجربه تجدد بسیاری از شئون زندگی انسان توسط دیدگاه عقل گرایانه فتح گردیده، اما همواره واکنش هایی علیه علم و تفکر عقل گرا وجود داشته است. زیرا علم و عقل گرایی در باره بنیادی ترین پرسشهایی که مربوط به معنا و هدف زندگی است، ساکت می مانند و همین پرسشها هستند که همیشه اساس دین بوده و مفهوم ایمان یعنی پرش عاطفی بسوی عقیده و باور را پرورش دادهاند( گیدنز[۱۰۷]،۲۰۰۰ ترجمه چاوشیان، ۱۳۸۶ :۷۶۸).
دین نقش مهمی در رویارویی با استرس های زندگی و توانایی تعدیل اثر بحران های شدید زندگی را دارد. اعتقاد افراد به این که خداوند انسان را آزاد آفریده است و او را مسئول رفتار خودش قرار داده، موجب می شود تا افراد دارای جهت گیری دینی درونی، کنترل بیشتری بر اوضاع و احوال خود داشته باشند. این راهبرد میتواند بر واکنش عاطفی، شناختی و رفتاری انسان دارای جهت گیری دینی درونی در مقابله با فشار روانی تأثیر بگذارد( جعفری، ۱۳۸۸). پارگامنت[۱۰۸](۲۰۰۲)، بر این باور است که الگوی مقابله دینی بهتر میتواند ارتباط بین دینداری و بهزیستی روانشناختی را تبیین کند. این فرایند پیچیده و مستمر، که به واسطه آن دین با زندگی افراد پیوند میخورد، به افراد فرصت میدهد تا با فشارهای روانی مقابله کنند(رجبی و دیگران، ۱۳۹۱).