واژگان: زال زر: نام پدر رستم. (فرهنگ لغات) توضیحات. عنقا: سیمرغ. (دهخدا)
معنی و مفهوم: خورشید مانند زال پهلوان در مشرق به قصد حمله به لشکر تاریکی شب کمین کرده است تا با طلوع خود، آن را از بین ببرد و پرتوهای نخستین صبح را که در زیبایی و درخشندگی به پر سیمرغ میمانند به عنوان دیدهبان در اختیار گرفته است.
آرایههای ادبی: زال زر استعاره از خورشید و پر عنقا استعاره از روشنایی صبح است. خورشید به زال مانند شده که قصد فتح مشرق را دارد و از روشنایی صبح دیدهبانی در کمین گذاشته است. زال و عنقا با هم تناسب دارند.
توضیحات:
زال و عنقا: زال پسر سام است که بر اثر سپیدی موی، پدر او را در شیر خوارگی از خود دور کرد و بر دامنهی البرز نهاد تا همان جان تباه شود، امّا سیمرغ او را بدید و برداشت و به کنام خود برد و چون فرزندان خویش بپرورد و سرانجام چنان که در شاهنامه میبینیم به پدر باز گرداند. این پهلوان در شاهنامه، زال زر و دستان نام دارد. بنا به روایت شاهنامه، زال از آن جهت بدو میگفتند که هنگام تولّد، موی سر و روی او چون پیران سپید بود … . در اوستا از این پهلوان نامی نیست، امّا معمولاً در متون پهلوی او را دستان نامیده و نام او با روت ستخم (رستهم، رستم) همراه آمده است و نیز در اغلب متون کهن او را زال زر نامیدهاند. بنا بر عقیدهی همهی محققان زال و زر هر دو به معنی پیر و دو شکل از یک کلمه هستند و به نقل از فردوسی، زال افزون از هزار سال زندگی کرد … . در حماسهی ملّی ما، حیات زال به وجود سیمرغ رابطهی بسیار دارد. (اردلان جوان، ۱۳۷۳: ۶۸ - ۶۷)
۱۲ - حلقــه دیـــدسـتی بـــه پشــت آینــه
مـــاه حلقــه همچـــان بنــمود صبـــــح
معنیو مفهوم:حلقهی پشت آینه را دیدهای؟صبح هلال ماه رامانند آن حلقه آشکار کرد.
آرایههای ادبی: هلال ماه به حلقهی پشت آینه مانند شده و آسمان نیز در تاریکی به پشت آینه شبیه شده است.
۱۳ - گــویـی انـــدر بــر حمـایــل، چـــرخ را
خنــجر شــاه اخســتان بنمـــود صبــــح
واژگان: حمایل: دوال شمشیر و آن چه در بر اندازند.(دهخدا)
معنی و مفهوم: صبحدم هلال ماه را که مانند خنجر شاه اخستان، به آسمان حمایل شده بود، نمایان کرد.
آرایههای ادبی: خنجر شاه اخستان استعاره از هلال ماه است که در حمایل شدن به آن مانند شده است.
۱۴ - سـام کیخسـرو مـکان در شـرق و غـرب
خضـر اسـکندر نشـان در شـرق و غـرب
واژگان: سام: جهان پهلوان ایرانی، نوادهی گرشاسب جهان پهلوان، پدر زال و جد رستم. (فرهنگ اعلام معین) کیخسرو: سومین پادشاه از سلسلهی پادشاهی کیانیان، پسر سیاوش و فرنگیس دختر افراسیاب. (فرهنگ اعلام معین) توضیحات: (۲/۱۱)
معنیو مفهوم:پادشاه در پهلوانی و شجاعت همچون سام نریمان است که منزلت کیخسرو را دارد. او در دانش و آگاهی و جاودانگی مانند خضر میباشد که نشانههای دلاوری و پیروزمندی اسکندر را در خود دارد.
آرایههای ادبی: شاه به صورت مجمل در پهلوانی به سام و در جایگاه و مرتبه به کیخسرو و در دانایی و جاودانگی به خضر و در پیروزی و کشورگشایی به اسکندر مانند شده است.
توضیحات:
سام: پسر نریمان، جدّ رستم و پدر زال بود. در روایات پهلوانی ما، نام دو تن از دلیران سیستان سام است؛ یکی پدر اثرط که در گرشاسبنامه به صورت «شم» آمده و اصل آن سام است… دیگری نوادهی گرشاسب و پدر زال است. (فرهنگ لغات)
خضر: توضیحات (۲/۴۱) اسکندر: توضیحات (۲/۴۱)
بند دوم:
کلمات قافیه: جهان، دهان، نشان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: درخواستند
۱۵ - صبــح خیــزان وام جـــان درخــواسـتند
داد عمـــری ز آســـمان درخــــواســـتند
معنی و مفهوم: سحرخیزان خواهان وام و قرض برای جان خود شدند و خواستند حقّ زندگی خود را از آسمان بگیرند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آرایههای ادبی: وام جان اضافه استعاری و استعاره از شراب است.
۱۶ - پیـش کــان قُـرّا شــود سُبــّوح خـــوان
در صبــوح عشــق، خــوان درخـواســـتند
واژگان: قُرّا: جمع فارسی امّا به صورت مفرد مرد پارسا و عبادت کننده. (منتهی الارب) سُبّوح خوان: سبّوح خواننده، تسبیح گوی. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: سحرخیزان پیش از آن که بانگ خروس، همچون صدای ذکر و ورد پارسایی دروغین بلند شود، در مجلس شراب صبحگاهی بساط باده نوشی طلب کردند و باده نوشیدند.
آرایههای ادبی: قُرّا کنایه از خروس است که هنگام صبحدم بانگ و خروش میکند. خوان و خوان جناس مستوفا میسازند. سبّوح و صبوح جناس خط دارند.
۱۷ - در منـاجـاتـی کــه ســرمســتان کننــد
جـــرم آن سُبــّوح خــوان درخــواســـتند
معنی و مفهوم: سرمستان صبوحی صبحگاهی، در مناجات خویش برای جرم خروس که با بانگ و فریاد خود مجلس آنان را به پایان رسانده بود، طلب مغفرت کردند.
آرایههای ادبی: سبّوح خوان استعاره از خروس است.
۱۸ - نــازنیـنانـی کــه دیــر آگـــه شـدنــد
زود جــــام زرفشـــان درخـــواســــتند
معنی و مفهوم: آن عزیزان نازنینی که خواب ماندند و دیر از مجلس باده نوشی صبحدم آگاه شدند، با عجله شراب زرد رنگ طلب کردند.
آرایههای ادبی: دیر و زود با هم تضّاد دارند. زر استعاره از شراب زرد رنگ است.