بند دوم :شفعه
ماده ۸۰۸ قانون مدنی مقررمی دارد : «هرگاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دونفرمشترک باشدویکی ازدوشریک حصه خود را به قصدبیع به شخص ثالثی منتقل کند شریک دیگرحق داردقیمتی راکه مشتری داده است به اوبدهدوحصه مبیعه راتملک کند.این حق راحق شفعه وصاحب آن راشفیع میگویند.»
بنابرین حق شفعه عبارت است ازحق شریک مال غیرمنقول مشاع ، نسبت به سهم شریک دیگرکه به موجب آن شریک میتواند ، درصورتی که شریک دیگرسهم مشاع خودرابدون رضایت وی به شخص ثالثی بفروشد ، به همان قیمت آن راتملک کند واین عمل ، یعنی اقدام به تملک حصه شریک به استنادحق شفعه را اخذبه شفعه میگویند[۱۰۴].
لذاباتوجه به آنچه قانون مدنی مقررداشته است وجودشرایط زیربرای اخذبه شفعه ضروری است:
-
- مال باید غیرمنقول باشد و درمال منقول حق شفعه ای وجودندارد.
-
- قابل تقسیم باشد واگرمال غیرقابل تقسیم باشد حق شفع ای نخواهدبود.
-
- ملک موضوع حق شفعه باید مشاع باشد.
-
- تعدادشرکاء نباید بیش ازدونفرباشد.
- عمل حقوقی که به سبب آن ، ملکیت حصه مشاع به ثالث منتقل می شودباید عقدبیع باشد ، لذا باید گفت هرگاه شریکی ، حصه خودراباعقدصلح یامعاوضه یاوصیت یاقراردادهای خصوصی به ثالثی منتقل کندبرای شریک اوحق شفعه ایجادنمی شود.
باید توجه داشت که مطابق ماده ۸۲۱ قانون مدنی ایران ، حق شفعه فوری است واین به آن معنا است که شریک بایدپس ازاطلاع ازمعامله فورا اقدام به اخذبه شفعه کندوگرنه حق اوساقط خواهدشد.
حق شفعه قابل اسقاط است ، به این معنا که دارنده حق می تواندقبل یابعدازمعامله ازآن صرف نظرکندچراکه این حق یک حق مالی است ونیک میدانیم که حقوق مالی قابل اسقاط هستندومطابق آنچه که ماده ۸۲۲ قانون مدنی ایران مقررداشته است ، اسقاط به هرچیزی که دلالت برصرف نظرکردن ازحق مزبورنماید واقع می شود.ازدیگرسو ، چون حق شفعه یک حق مالی است به ارث نیزخواهد رسید همچنان که ماده ۸۲۳ قانون مدنی ایران مقررداشته است: «حق شفعه ، بعدازفوت شفیع به وارث یا وراث اومنتقل می شود.»
بندسوم :حیازت مباحات
مباحات ، اشیاء مادی منقول بلامالک است مانندصید ومرواریددردریاومقصودازحیازت تصرف ووضع یداست یامهیاکردن وسایل تصرف واستیلاء.[۱۰۵] حیازت نیزدرلغت به معنای به دست آوردن است ومقصودازآن دراصطلاح حقوقی همانطورکه ماده ۱۴۶ قانون مدنی ایران مقررکرده است «تصرف ووضع یداست یامهیاکردن وسایل تصرف واستیلاء»[۱۰۶]
اموال مباح را ازراه حیازت میتوان تملک کرد.حیازت مباحات یک عمل حقوقی است و اگر به قصدتملک انجام شود ، از اسباب تملک شمرده می شود ولذا به عنوان مثال چنانچه افرادقبیله ای برای اقامت کوتاه مدت خود زمینی راتسطیح وآباد کنند چون قصدتملک ندارند مالک آن زمین نخواهند بود بنابرین با توجه به آنچه بیان شد حیازت دارای ۲ رکن مادی ومعنوی خواهدبود:
- رکن مادی حیازت بایکی ازاین دوامرتحقق مییابد:
الف)تصرف ووضع ید یااستیلای بر مال باامکان تصرف وانتفاع
ب) مهیا کردن وسایل تصرف واستیلاء
۲- رکن معنوی به قصدتملک است ، خواه از طرف شخص متصرف انجام شود یاازطرف کسی که اورامأموربه تصرف واحیاء کردهاست.[۱۰۷]
ماده ۲۷ قانون مدنی ایران درتعریف مال مباح مقررداشته است که: «اموالی که ملک اشخاص نمی باشد وافرادمردم می توانندآنهارا مطابق مقررات مندرجه در این قانون وقوانین مخصوصه مربوط به هریک ازاقسام مختلفه آن ها ، تملک کرده ویاازآنهااستفاده کنند ، مباحات نامیده می شود مثل اراضی موات ، یعنی زمینهایی که معطل افتاده وکشت وزرع درآنهانباشد.»
با توجه به این تعریف باید گفت که مال مباح دارای ۲ رکن اصلی است:
- نداشتن مالک و ۲- امکان تملک یاانتفاع ازآنهابرطبق قوانین
اصل ۴۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران[۱۰۸] اموالی راکه دراختیارحکومت اسلامی است تاطبق مصالح عامه نسبت به آنهاعمل نماید رامشخص نموده است ولذا هیچکدام ازاین اموال رانباید درزمره مباحات وقابل تملک خصوصی شمرد.
حیازت مباحات با توجه به نوع آن متفاوت است به عنوان مثال حیازت زمین موات بااحیاء آن ملازمه داردوبایددراثرکارهایی که درعرف مردم آبادکردن محسوب است برای زراعت یادرختکاری یاساختن بنا قابل استفاده شود ، اماحیازت آب رودخانه هاوماهی هابه تصرف مادی این اشیاء است وحیازت دفینه به کشف آن.
برای آنکه حیازت مباحات از اسباب تملک شمرده شود وجود ۳ شرط زیرلازم است:
-
- به دست آوردن : حیازت بایدباعملی محقق شودکه عرفابه دست آوردن تلقی شود ولذاعلامت گذاشتن روی درخت مباح رانمیتوان حیازت وسبب تملک دانست.
-
- قصد تملک : ازآنجاکه حیازت یکی ازاعمال حقوقی است لذاقصدتملک نیزدرآن لازم است.
- رعایت مقررات : حیازت کننده بایدمقررات مربوط به حیازت مباحات رارعایت نماید.
گفتار دوم : اسباب تملک قهری
درباره تملک قهری بایدگفت ، درحقیقت مالک شدنی است که درآن شخصی که مالک چیزی میگردد ، قصدمالک شدن آن رانکرده است ، بلکه به موجبی که قانونگذاروضع کردهاست مالک آن شیء میگردد ، به عنوان مثال درموردتملک وراث به سبب ارث ، وارث ، قصدمالک شدن ترکه رانکرده است لیکن مقررات فقه اسلام اورابصورت قهری وبدون اینکه اراده کندمالک برترکه شناخته است.
درادامه به دومورد ازمهمترین این اسباب اشاره خواهیم کرد.
بندنخست :ارث
ارث یکی از اسباب تملک است که به موجب آن اموال شخص بعدازمرگ به خویشاوندان وی خواهدرسیدوهمانطورکه دربالا بیان شد ، ازاین جهت در دسته اسباب تملک قهری جای می گیردکه درحقیقت وارث بدون اینکه قصد تملک ترکه راداشته باشد پس از فوت مورث مالک ترکه می شود.
خویشاوندان هرشخص نیز در۲ گروه دسته بندی میشوند:
الف) اقربای نسبی یا خویشاوندانی که ازطریق خون به وی بستگی دارند.
ب) اقربای سببی یاخویشاوندانی که ازطریق ازدواج به شخص وابسته هستند.
با توجه به ماده ۸۶۲ قانون مدنی ایران ، اقربای نسبی با توجه به نزدیکی یادوری آن ها نسبت به میت ازلحاظ ارث به ۳ طبقه تقسیم میشوند:
-
- پدرومادرواولادواولاداولاد
-
- اجداد وجدات وبرادروخواهرواولادآنها
- عمووعمه ودایی وخاله واولادآنها
طبقه اول مقدم برطبقه دوم و طبقه دوم مقدم برطبقه سوم است وبه دیگر سخن وارثان طبقه بعدوقتی ارث می برندکه وارثی از طبقه قبل نباشد.
بند دوم : تملک قانونی دولت