سعیدی رضوانی (۱۳۷۹) در پژوهش خود تحت عنوان “تبیین برنامه درسی پنهان در درس بینش اسلامی دوره متوسطه و ارائه راهبردها برای استفاده از این برنامه در آموزش اثربخشی دینی” نشان داد که تجربه فراگیری درس بینش اسلامی نه تنها موجب پیدایش نگرش مثبت نسبت به این درس نشده ، بلکه در دانش آموزان نگرش منفی نیز ایجاد کردهاست.
متقی(۱۳۸۵) تحقیقی در زمینه رابطه رفتار و نگرش دینی با بهداشت روانی دانش آموزان دبیرستان های شهر کرمان انجام داد که نتایج حاصله از این تحقیق نشان داد که نگرش دینی دانش آموزان مناسب بوده، میزان پایبندی دانش آموزان به رفتارهای دینی بالای متوسط بوده است، بهداشت روانی دانش آموزان متوسط بوده است و بین نگرشهای دینی و رفتارهای دینی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. بین نگرشهای دینی و بهداشت روانی دانش آموزان رابطه معناداری وجود ندارد ولی بین رفتارهای دینی و بهداشت روانی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
حاتمی(۱۳۸۴) در پژوهش خود با عنوان ” طراحی الگوی آموزشی نگرشهای اجتماعی مقطع راهنمایی تحصیلی ” ، در زمینه تحلیل محتوای کیفی کتابهای درسی تعلیمات اجتماعی و کتاب راهنمای معلم که بر اساس اصول آموزش نگرشهای اجتماعی تحلیل کرده ، به این نتیجه دست یافته بود که برنامه درسی فعلی در این بخش ۵۷٫۵ درصد مطابق با معیارهای آموزش نگرشها طراحی نشده اند. در این پژوهش الگوی موجود و الگوی طراحی شده توسط محقق که بر اساس آموزه های رویکرد ساختن گرایی شکل گرفته بود، مقایسه شد که شواهد تجربی و پژوهشی ، اثربخشی الگوی مطلوب را تأیید کردند.
در تحقیقی با عنوان “بررسی چگونگی نگرش دانش آموزان دبیرستانی و پیش دانشگاهی ایران به جهانی شدن و تاثیر ان بر ارزشها و هویت دینی و ملی آنان “که توسط لطف آبادی و نوروزی (۱۳۸۳) انجام گرفته است، آنچه که از یافته های این پژوهش به روشنی در یافت می شود این است که سلامت روانی و نیروی زندگی لازمه ایجاد نگرش فعال و منطقی به پدیده جهانی سازی در میان نوجوانان دانش آموز است.
کاظمی (۱۳۷۹) پژوهشی را تحت عنوان “مقایسه تاثیر روش های سخنرانی ، بحث گروهی و ایفای نقش بر تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به معلم خود و هدفهای ارزشی درس دینی سال اول راهنمایی تحصیلی”انجام داده است.در این پژوهش به این نتیجه دست یافته اند که در اغلب موارد- به غیر از یک فرضیه از مجموع هشت فرضیه-تاثیر روش بحث گروهی نسبت به دو روش دیگر به طور معناداری بیشتر بوده است.محقق پیشنهاد کردهاست که روش بحث گروهی استخراج شود و همراه با مثالهایی در اختیار معلمان مدارس قرار بگیرد تا هدفهای ارزشی کتابهای درسی به ویژه کتابهای دینی را با بهره گرفتن از آن تدریس نمایند.
علیزاده اقدم (۱۳۷۵) در تحقیقی با عنوان “بررسی نگرش دانشجویان رشته مدیریت نسبت به رشته تحصیلی خود و تاثیر اعتماد به نفس آن ها بر عملکرد تحصیلی شان” نشان داده که بین نگرش نسبت به دروس مختلف تحصیلی و تحصیل و موفقیت و پیشرفت تحصیلی در آن درس و به طور کلی تحصیل رابطه مثبت و معناداری وجود دارد(به نقل از کشاورز و همکاران، ۱۳۸۴).
در تحقیق بارانی و همکاران (۱۳۸۹) تأثیر مثبت و معنادار آموزش کارآفرینی بر نگرش نسبت به کارآفرینی، هنجار های ذهنی و باور به خود کارآمدی تأئید می شود.
رضایی و رهسپار(۱۳۸۸) نیز در پژوهش خود به بررسی ویژگیهای کارآفرینی دانشجویان پرداخته و نشان می دهند که دانشجویان دختر و پسر در مؤلفه های روحیه کارآفرینی، نیاز به موفقیت و نیاز به استقلال دارای تفاوتی معنا دار بوده ولی در زمینه مرکز کنترل درونی، خلاقیت و ریسکپذیری این تفاوت معنادار نمی باشد.
یارائی(۱۳۸۳) در مطالعهای دیگر با بررسی برخی روحیات کارآفرینی در دانشجویان دانشگاه شیراز و مقایسه آن با مدیران صنایع به این نتیجه رسید که مدیران از انگیزه پیشرفت بالاتری نسبت به دانشجویان برخوردارند و ریسکپذیری دانشجویان از مدیران صنایع بالاتر بوده است.
نظری (۱۳۷۸) در پژوهشی با عنوان “بررسی میزان خطرپذیری در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد و عوامل مؤثر بر آن”، رابطه ی ریسک پذیری را با متغیرهای جنسیت، انگیزه پیشرفت، نوجویی، مسئولیت پذیری و میزان رضایت مورد آزمون قرار داده و نتیجه گرفته که خطرپذیری دانشجویان پسر به طرز معناداری بیشتر از خطرپذیری دانشجویان دختر بوده است.
عسگری (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان “رابطه مسئولیت پذیری و هیجان خواهی با تیپD ” ، نشان داد که مسئولیت پذیری با تیپ شخصیتیD ، رابطه ی منفی دارد، در حالی که ریسک پذیری با تیپ شخصیتیD و هیجان رابطه ی مثبت و معنادار دارند.
عزیز پور (۱۳۸۹)، در تحقیقی به بررسی “سرمایه اجتماعی و نقش آن در گرایش کارآفرینانه سازمان ها” پرداخته است، وی بزرگترین امتیاز رقابتی در پارادایم های جدید کسب و کار برای این که سازمان ها بتوانند خود را با تحولات سریع انطباق دهند و به شکل پویا و زنده به حیات خود ادامه دهند گرایش به سمت فعالیتهای کارآفرینانه و تبدیل شدن به یک سازمان کارآفرین میداند. همچنین طبق تحقیق وی گرایش کارآفرینانه که شامل ابعادی همانند نوآوری، ریسک پذیری، پیش واکنشی، استقلال و رقابت تهاجمی میباشد ، به عنوان ابزار مفیدی برای ارزیابی رفتار کارآفرینانه و تاثیر آن بر روی عملکرد شرکتها در نظر گرفته شده است.
جعفری مقدم(۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان “توسعه ی نگرش کارآفرینانه در کتاب های درسی” نشان داد که ۸/۲۴ % از کل کتاب های بخوانیم و نیز ۹/۵۴% از کل کتاب های بنویسیم به شاخص های نگرش کارآفرینانه توجه کردهاند. از سوی دیگر نتایج تحقیق وی نمایان گر آن بود که از مجموعه ی ابعاد بررسی شده ی نگرش کارآفرینانه در کلیه ی کتاب ها ، خلاقیت و نوآوری از بیشترین و تشخیص فرصت از کمترین فراوانی برخوردار است.
محمدی(۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان “بررسی رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی با تمایل به کارآفرینی” به بررسی و توصیف ویژگی های شخصیتی زنان در سازمان ها و بررسی تمایل آن ها به کارآفرینی و همچنین تحلیل رابطه آن دو با یکدیگر پرداخته است. وی در پژوهش خود نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی زنان با تمایل آن ها به کارآفرینی رابطه ی معناداری وجود دارد ، فلذا پیشنهاد کردهاست که به دلیل اینکه ویژگی های شخصیتی زنان با کارآفرینی ارتباط دارند با شناخت ویژگی ها و خصایص شخصیتی در زنان شاید بشود روحیه ی کارآفرینی را در آنان تقویت نمود وبسیاری از مشکلات و نارسایی هایی را که جامعه و سازمان ها با آن ها دست به گریبانند را حل نمود.
گیوی (۱۳۸۷)، در پژوهشی با عنوان “بررسی تاثیر نگرش کارآفرینی در کارفرمایان پروژه های دولت الکترونیک بر موفقیت پروژه ها” نشان داد که نگرش کارآفرینی در کارفرمایان پروژه های دولت الکترونیک بر موفقیت پروژه ها تاثیر میگذارد.