۲)سوز غمت روان مرا ناگزیر شد مهر دلم هوای ترا ناگزیر باد
هوای کاری در سر افتادن: کنایه از شوق و رغبت به چیزی یا کاری پیدا کردن (فرهنگنامه شعری)
هوای کسی گرفتن: کنایه از شوق دیدن کسی داشتن (همان)
معنی بیت: سوز غم عشق تو برای روح و روان من ناگزیز و بایسته گردید پس آرزوی تو در دل من همواره و به ناگزیر، جایگیر و مستدام باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳)چون مهر تست بر دل این بنده پادشا از نایب وفای تو او را وزیر باد
معنی بیت: محبت و عشق تو پادشاه ملک دل و روح من شده است چنان باد که وفای تو همچون وزیر این پادشاه عمل می کند و مرا به کام دلم برساند. (حالا که من عاشق توام با من وفادار باش)
۴)گفتم که جان دهم به تو گر دلپذیر نیست دل شد ز کار کار دلم بر مریر باد
کار دل: کنایه از وصال و دسترسی به محبوب
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
(دیوان حافظ به نقل از همان)
مریر: تلخ. جمع مرار/ مرد توانا و بازهره/ محکم و استوار، گویند امر مریر/ زمین خالی و فارغ از هر چیزی/
استمر مریره: یعنی بعد از سستی و ضعف، توانا و قوی گشت: جمع: مرائر (لغت نامه)
معنی بیت: با خود گفتم که جان به تو دهم، اگر جان دادنم بر دل پسندیده نیست یقیناً دلم بی کاره می شود بی کاره شدنش استوار باد (دکتر احمد شوقی نوبر)
۵)چون جان من مبشر اقبال شاه شد پیک ارادت تو به وصلم بشیر باد
مبشّر: بشارت داده شده، مژده داده (لغتنامه)
پیک ارادت: (اضافه استعاری) پیک اراده و خواست دل
بشیر: مژده رسان، مژده دهنده
بین مبشر و بشیر جناس اشتقاق وجود دارد.
معنی بیت: اکنون که جان و روان من بشارت دهنده اقبال و خوشبختی پادشاه گردیده است، پیک ارادت و محبت تو مرا به وصال و کامیابی مبشّر باد.
۶)بر خاک میرم از تو، نیم بر خلاف میر یاریم کن که یار تو اقبال میر باد
بین میر و میر جناس تام وجود دارد.
شاعر با تکرار میر، تکریر ایجاد کرده است.
بین یاری و یار جناس زاید (مذیل) وجود دارد.
معنی بیت: من بر آستانه تو جان نثار کنم و بر خاک درگاه تو می میرم و چون موافق پادشاه و از بندگان امیرارسلانم مرا یاری بده تا اقبال میر نیز تو را یاری دهد.
۷)خورشید خسروان فلک مجد، سیف دین کاقبال کل به کل جهانش حقیر باد
سیف دین: سیف الدین؛ سیف الدین ارسلان: سیف الدین ارسلان، آغاز و انجام و محل حکمرانی وی به تحقیق نپیوست و ظاهراً او همان سیف الدین دارای دربند باشد که خاقانی نیز قصیده ای در ستایش او پرداخته و او را به بخشش و عدل و مهمان نوازی می ستاید…