نوآوری، فرایند ادراک یا ایجاد دانش مربوط و تبدیل آن به محصولات و خدمات بهبود یافته و یا جدید، برای افرادی که خواهان آنها هستند، میباشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نوآوری، فرایند اخذ ایدۀ خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. بنابراین سازمان نوآور به وسیله توانایی انتقال عصاره های خلاق به نتایج مفید مشخص میشوند.
تغییر سازمانی به عنوان اتخاذ یک فکر یا رفتار جدید به وسیله سازمان مشخص میشود، اما نوآوری سازمان اتخاذ یک ایده یا رفتار است که برای نوع صنعت، سازمان، بازار و محیط کلی سازمان جدید است. اولین سازمانی که این ایده را معرفی میکند به عنوان نوآور درنظر گرفته میشود و سازمانی که کپی میکند یک تغییر را ایجاد کرده است.
نوآوری به معنای ایجاد، قبول و اجرای ایدهها و فرآیندها و محصولات یا خدمات جدید است. بنابراین نوآوری، استعداد و توانایی تغییر یا انطباق را به وجود میآورد.
خلاقیت، عبارت از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید. (رضائیان، ۱۳۷۴)
با توجه به این تعریفها، خلاقیت ایجاد یک ایده یا مفهوم جدید از طریق به کارگیری تواناییهای ذهنی و علت و سبب نوآوری است و بدون آن نوآوری صورت نمیگیرد. نوآوری ایجاد و توسعه محصول، خدمات، یا فرایند جدید است که منتج از ایدههای جدید باشد. این نوآوری برای صنعت، بازار و محیط کلی مربوط، جدید است و به تغییر و انطباق بهتر با شرایط محیطی منجر میگردد.
خلاقیت، استعداد یا مهارتی پنهان در درون اکثر ماست که اساساً به وسیله محیطی که در آن کار میکنیم و یا در آن تربیت میشویم تضعیف شده است.
با این وجود، خلاقیت نیرویی است که اگر بهطوری حساس با آن برخورد شود میتواند به همراه منافع واقعی که برای سازمان دارد، تأثیری نافذ نیز برجای گذارد. خلاقیت به عنوان بخش تکمیلکننده فرایند نوآوری است. و نباید به آن به عنوان یک مسئله جداگانه نگاه کرد و در اینجا فقط به لحاظ سادگی بهطور جداگانه مورد بحث قرار میگیرد.
خلاقیت درجاتی دارد که عبارتند از: (رشیدی نیک، ۱۳۷۰)
خلاقیت محض[۲۶] :
شناسایی یا کشف ایده یا روشی است که کاملاً جدید یا بینظیر باشد. چنین فعالیتی معمولاً مورد توجه خاص بخشهای پژوهش و توسعه در سازمانهای بزرگ میباشد. به هر حال هر ایده و فکر جدید میتواند برای یک سازمان بینظیر باشد و ممکن است فکر یا روشی باشد که در زمانی، به شکلی یا صورتی دیگر یا در محلی کاملاً غیرمرتبط موجود بوده است.
خلاقیت نسبی[۲۷]:
در مورد خلاقیت نسبی میتوان گفت که قبلاً شناختی از آن وجود نداشته است و در پذیرش ایده جدید یا معرفی آن به بازار این مسئله میتواند به همین نحو برای اولین بار اتفاق بیفتد.
تفاوت خلاقیت نسبی با خلاقیت محض در این است که در خلاقیت نسبی ایده یا روش جدید از روشی که قبلاً کشف گردیده به دست میآید. در یک چنین مورد نتیجه کار بسط ایده یا روش موجود خواهد بود، شاید به جهت ترکیب ایده های مختلف و نامربوط به یکدیگر که در شکلگیری این نوع خلاقیت سهیم میباشند. خلاقیت نسبی عموماً به عنوان خلاقیت آگاهانه شناخته میشود.
این نام گذاری بدان دلیل است که در این نوع خلاقیت از اطلاعات فراوان موجود و در دسترس نهایت استفاده به عمل میآید.
۲-۵-۲٫ فرایند خلاقیت:
این فرایند فعالیتی است دشوار و ذهنی که در آن تفکر خلاق اعضاء یک گروه متشکل شده در یک پروژه به منظور شناسایی فرصتهای تازه برای سازمان و تعریف صحیح نیازها و مشکلات مرتبط به این فرصتها به خدمت گرفته میشود. این اولین مرحله در فرایند خلاقیت است که در سرتاسر این فرایند تکرار میشود تا فرصتهای شناسایی کاملاً مورد بهره برداری قرار گیرند. این فعالیت مستلزم تصوری روشن و مهارتی قابل توجه و تحلیلگرانه است. و این امر متضمن ترکیبی هدایتشده از توانایی ها و تکنیک های مورد نیاز به منظور برانگیختن تفکر خلاق اعضا خواهد بود.
استعداد ها و مهارت هایی که شخص برای مشارکت مؤثر در فرایند خلّاق بایستی داشته باشد عبارتند از:
توانایی تعریف مجدد مشکلی (کهنه) به طریقی متفاوت، به منظور مشاهده دیدگاه ها یا ابعاد جدید برای تجزیه و تحلیل بیشتر و ارائه راهحلهای احتمالی.
توانایی ارتباط دادن ایده هایی که در وهله اول غیرمرتبط به نظر میرسد و به عبارتی به دست آوردن چشم اندازی جدید از مشکلی قدیمی.
توانایی تجسم یا به کارگیری تفکر آزاد و بدین ترتیب خروج از الگوهای قراردادی، اندیشیدن به طریقی تفکر غیرمتداول که ممکن است راهحلهای متعدد نوینی در آن وجود داشته باشد.
توانایی انتقال یا به کار بردن دانش یا تکنولوژی قبلی موجود برای ارائه راهحلهای بیشتر برای یک مسئله.
تکنیک های متعددی برای حل مشکلات یا برانگیختن تفکر (که برای تأمین حداکثر استفاده از تواناییهای خلّاق فردی به کار گرفته میشوند) وجود دارند. از مهمترین تکنیکها به کارگیری گروه چندضابطهای[۲۸] است. گروه چندضابطهای معمولاً مرکّب از حدود ۱۲ نفر عضو در زمینههای حرفهای و مطرح مختلف تجربی است. هر فرد چشم اندازی متفاوت از شکل موجود ارائه میدهد که این خود موجب تحریک ذهنیت فرد دیگر میگردد.
به هرحال توصیه میشود که رئیس جلسهای علاقمند به موضوع اما بیطرف، داوری و راهنمایی فعالیت های گروه را به منظور تأمین راهحل مناسب برعهده گیرد. تأثیرات متقابل اعضای گروه پروژه بر یکدیگر، وجود منبعی قابل توجه از تفکر بارور را ثابت خواهد نمود. یکی از موانع موجود بر سر راه خلاقیت مؤثر، مسئله دیدن «درخت به جای جنگل» میباشد .این مسئله اغلب در اعضایی که به منظور یافتن تمامی پاسخهای احتمالی مسئله به آن بیش از حدّ نزدیک میشوند، دیده میشود. یک دوره جدا شدن از شکل (شاید به خاطر توجه به بعضی از فعالیت های غیرمرتبط دیگر) میتواند به تفکر ناخود آگاهانه پیرامون موضوعات برخاسته از مشکل اصلی منجر شود، بعضی از نتایج حاصل از این دیدگاه یک نوع ارزیابی مجدد از این موضوعات میباشد.
۲-۵-۳٫ نوآوری و فرایند آن:
نوآوری فعالیتی خلاقانه است در جایی که بر شناسایی ایده های نو یا ایجاد فرصت های تازه (اجازه بدهید آن را ابداع[۲۹] بنامیم) تأکید فراوان به عمل نمیآید بلکه هدف اصلی از این فرایند بسط و سوق دادن این ایده ها و فرصت هابه یک تجربه مفید و در نهایت تولید یک محصول جدید میباشد.
فرایند نوآوری در شکل (۲-۴) بهطور خلاصه بیان گردیده است. در نتیجه فرایند خلاقیت، باید مطمئن شوید که ارتباط میان فرایند های خلاقیت و نوآوری را درک کردهاید، نوآوری کشف میشود و یا روش مفید شناسایی میشود و به وجود میآید. این فرصت ها به همراه خود مشکلات مربوط و نیازهای جدیدی را به همراه دارند. فرایند های یکسان خلاق در حصول اطمینان از این که از فرصتهای جدید کاملاً بهره برداری شده است، سهم عمدهای دارند.
شناسایی فرصت، برآورد نیاز یا تجزیه و تحلیل مشکل. جمعآوری اطلاعات که بهطور معمول در مورد فرصت یا مشکل در دسترس هستند. شناسایی ابعاد فرصت یا مشکل و طبقهبندی صحیح ماهیت این ابعاد: ایدهها یا فرصتهای مرتبط با هم. مشکلات اضافی پیش آمده. پیشنهاد ایدهها و راهحلها در مورد فرصت یا مشکل به منظور تجزیه و تحلیل. ارزیابی پیشنهادات با درنظر گرفتن موارد ۲ و ۳. انتخاب بهترین ایدهها یا راهحل. سرمایهگذاری در توسعه و تکمیل ایده یا راهحل. ارزیابی برخورد ایده یا راهحل در بازار هدف. تجدیدنظر در صورت لزوم. |
شکل ۲-۴ فرایند نوآوری
۲-۵-۴٫ اهمیت خلاقیت و نوآوری برای مدیران
در مبحث بازاریابی، پیتر ودکاک[۳۰] دوره حیات محصول و مفاهیم استراتژیک این مقوله را، بهویژه نیاز مداوم به توسعه و بهبود محصولات جدید را مطرح نمود. نظریه دوره حیات محصول به این معناست که اگر شرکتی موفق به طرح ریزی تقاضای بازار مربوط به خطوط محصولات موجود خود نشود و صدور به موقع محصولات اضافی جدید را قبل از آن که خطوط موجود رو به کاهش گذارد ، شروع ننماید. این امر بهطور جدّی موقعیت بازار، سودبری و امکانات بالقوه رشد شرکت و بنابراین شاید حیات آن را به مخاطره خواهد انداخت. سازمانهای تجاری به جریان همیشگی ایده های نوآور برای رشد مداوم خود نیازمندند. برای یافتن این ایده ها، سازمان افراد دیگری را به خدمت میگیرد یا خود دست به نوآوری میزند. در مورد اوّل این امر به دو طریق زیر ممکن میگردد:
۱- خرید حقوق ثبت اختراع برای پارهای از ایدههای نوظهور.
۲- جستجو به منظور یافتن شرکتهایی که بانکی از پروژهها دارند اما راهی قابل اطمینان برای بهرهبرداری از آنها در دست ندارند.