۲-۱۲ نظریه یادگیری شناختی و اجتماعی
نظریۀ یادگیری اجتماعی[۱۴۹] (SLT) در دهه ۱۹۶۰ توسط بندورا به عنوان پایه ای برای مفهوم سازی مدل مهارتهای مقابله ای به وجود آمد (بندورا ۱۹۶۹، ۱۹۷۷، ۱۹۸۶ به نقل از بوگدونوف ۲۰۰۲) مطابق با این مدل خانوادههای دارای بیمار روان از فقدان مهارتهای مقابله ای در مدیریت حالتهای عاطفی مثبت و منفی و همچنین از فقدان مهارتهای اجتماعی مناسب در اداره کردن تعاملات بین فردی در موقعیتهای اجتماعی چون شغل، خانواده و یا روابط بین فردی نزدیک رنج میبرند. هدف اصلی از مداخله از منظر نظریه یادگیری اجتماعی به عنوان یکی از مدلهای نقص مهارتهای مقابله ای شامل اهدافی چون بهبود مهارتهای مقابله ای افراد و کاهش دادن نقایص مقابله ای در این افراد است. مدل نقص پاسخهای مقابله ای که در پژوهشهای متعددی مورد بررسی قرار گرفته است ناشی از رشد راهبردهای متعدد در بهبود این مهارتها میباشد. آموزش مهارتهای مقابله ای و اجتماعی بر رشد و گسترش مهارتهای مقابله ای در حوزه وسیعی از ابعاد مختلف زندگی افراد با بیمار روان تاکید دارد. در مجموع میتوان گفت هر برنامه مداخله ای که بر مهارتهای مقابله ای و اصلاح آن کار کند موجب افزایش مهارتهای مقابله ای خانواده شده و در غلبه بر فشار بار مراقبتی بیمار و کاهش آن موثر است. (بارکر، فیلیپ[۱۵۰]، ۱۹۸۲ به نقل از پورجوادی)
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱۳ نظریه مقابله
یکی از نظریات مرتبط با استرس نظریه لازاروس و فولکمن است. لازاروس با بهره مندی از دیدگاه الیس معتقد است که افراد به ندرت به محرک های بیرونی پاسخ میدهند بلکه، آنها به بازنمود محرکها (شناخت درونی) واکنش نشان میدهند (جان بزرگی و نوری، ۱۳۸۲). او بر این باور است این ایده که عواطف به قضاوت افراد بستگی دارد ایده جدیدی نیست. فیلسوفان قدیم و میانه هم بر این قضیه تأکید کرده اند و در عین حال متخصصان و درمانگران شناخت درمانی معاصر همچون بک[۱۵۱]، الیس، مایکنباوم[۱۵۲]نیز به نقش شناختها در بروز هیجانها تأکید کرده اند. برای مثال الیس از حرف های اپیکتتوس[۱۵۳] در رساله اش الهام گرفته است و بیان کرده است انسانها از پدیدهها ناراحت نمی شوند بلکه، از نگرشی که نسبت به پدیدهها دارند ناراحت میشوند. شکسپیر [۱۵۴]هم در نمایشنامه هملت پرده دوم، صحنه دوم، مینویسد؛ « هیچ چیز خوب یا بد نیست، بلکه اندیشه آن را چنان میسازد» (لازاروس، ۱۹۹۳ به نقل از موسوی).
بر اساس الگوی ارزیابی لازاروس و فولکمن، تجربه استرس تنها زمانی روی میدهد که آن موقعیت به عنوان آسیب، از دست دادن، تهدید یا کشمکش ارزیابی شده باشد. آنچه در این میان اهمیت دارد، فرایند مقابله افراد با این استرسها است به عبارت دقیقتر، استفاده از سبکهای مقابله با استرس است که میتواند از تأثیر استرسها بر سلامت روانی فرد بکاهد. در نتیجه، به سازگاری و انطباق هر چه بیشتر بیانجامد. فرایند مقابله، عمدتاً از فعالیتها و اقدامات شناختی و رفتاری فرد برای مدیریت استرس تشکیل میشود. طبق تعریف لازاروس و فولکمن، مقابله مجموعهای از فعالیتها و فرآیندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است. در این مقابله، پاسخهای رفتاری آموخته شده از طریق محدود سازی اهمیت موقعیت خطرناک یا ناخوشایند، استرس را کاهش میدهد. لازاروس و فولکمن، از اولین پژوهشگرانی بودند که در یک چارچوب منسجم به موضوع مقابله پرداختهاند. ایشان بین مقابله مسئلهمدار و هیجان مدار تمایز قایل شدهاند. اندلر و پارکر[۱۵۵] نیز سه نوع سبک مقابله را مطرح کردند که عبارتند از: سبک مقابله مسئلهمدار، هیجانمدار و اجتنابی. در واقع، رویکردهای اولیه به فرایند مقابله، سه سبک اصلی را متمایز میکند: سبک مقابله مسئلهمدار، که وجه مشخصه آن، عملکرد مستقیم برای کاهش فشارها یا افزایش مهارتهای مدیریت استرس است. سبک مقابله هیجان محور، که مشخصه آن راهبردهای شناختیای است کــه حلّ یا حذف عامل استرس را بــا دادن نــام و معنی جدید به تأخیر میاندازد و سبک مقابله اجتنابی، که ویژگی اصلی آن پرهیز از رویارویی با عوامل استرس است. افراد به کمک این سبکها، در مقابل رویدادهای فشارزای روانی به سازگاری لازم دست مییابند. در واقع، پاسخ انسان به فشار روانی تحت تأثیر برداشت از رویداد فشارزای روانی قرار میگیرد. مقابله با فشار روانی، مستلزم این است که فرد از منابع سازش خود استفاده کند تا بتواند با خواستههای درونی و برونی انطباق یابد. به نظر میرسد، که افراد مذهبی و غیرمذهبی میزان فشار روانی مشابهی را تجربه میکنند. اما افراد مذهبی بهتر میتوانند با رویدادهای منفی زندگی و عوامل فشارزای روانی مقابله کنند. باورهای مذهبی همچون یک «سپر» در برابر استرسهای زندگی عمل میکنند و از این طریق به فرد در انتخاب راهبردهای مقابلهای مناسب و مؤثر یاری میرسانند. (کار [۱۵۶]۲۰۰۴به نقل از موسوی)
مفهوم سازی نهایی مقابله توسط لازاروس و فولکمن مطرح شده است که کنار آمدن را فرایند پویایی در نظر میگیرد. طبق نظر لازاروس و فولکمن مقابله فقط پاسخ فرد به تنش نیست بلکه، مقابله تحت تأثیر ارزیابی شناختی فرد از رویداد قرار میگیرد و ارزیابی شناختی فرد متعاقباً برانگیختگی هیجانی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴)، (نقل ازمیچل[۱۵۷]،۲۰۰۴)،استرس روان شناختی را به رابطه بین شخص و محیطی قلمداد میکند که فرد آن را تهدید کننده¬ی بهزیستی خودش قلمداد کرده است. دو فرایند مهم رابطه بین شخص و محیط را تحت تأثیر قرار میدهد:
الف)ارزیابی شناختی :که یک فرایند ارزیابانه است و تعیین میکند به چه علت و تا چه میزان تعامل بین شخص و محیط استرس آمیز است. ب) مقابله: فرایندی است که از طریق آن افراد مطالبات روابط شخص- محیط را مدیریت میکنند و از پس هیجان هایی که این موقعیتها ایجاد میکنند بر میآیند. (شوستر[۱۵۸]، ۲۰۰۰به نقل از موسوی).
ارزیابی شناختی میتواند به عنوان عمل مقوله بندی یک برخورد نگریسته شود که نقش مهمی در بهزیستی فرد دارد. در این فرایند سه ارزیابی وجود دارد. ارزیابی نخستین برآورده کردن این موضوع است که طبق قضاوت فرد از برخوردهایش با محیط، آیا آنان نامرتبط، مثبت و خوشایند یا استرس آمیز و تهدید کننده هستند. ارزیابی اولیه از موقعیت های استرس آمیز میتواند به یکی از سه شکل: آسیب از دست دادن (برای مثال آسیبی که فرد تا کنون متحمل شده است)، تهدید (برای مثال پیش بینی آسیب یا از دست دادن یا چالش رویدادهایی که مانع غلبه بر چیزی یا کسب چیزی میگردند). ارزیابی ثانویه قضاوت درباره این است که چه اقداماتی باید صورت بگیرد و به عنوان یک ارزیابی از مزایا و پیامدهای راهبردهای ویژه کنار آمدن با در نظر گرفتن اهداف و الزامات است. سرانجام، ارزیابی مجدد۱۱یک ارزیابی مداوم بر اساس اطلاعات جدیدی است که از محیط یا فرد در طی موقعیتها کسب میگردد (میچل، ۲۰۰۴ به نقل از خسروشاهی ).
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴،نقل از میچل، ۲۰۰۴به نقل از خسروشاهی)، مقابله را تلاش های در حال تغییر شناختی، هیجانی و رفتاری مستمر میداند که برای بر طرف کردن مطالبات خاص و بیرونی و درونی به کار میرود که فرد آنها را فراتر از منابع و امکاناتش برآورده میکند. لازاروس تأکید کرده است که فرایندهای شناختی بین شرایط محیطی و واکنش پذیری رفتاری و فیزیولوژیکی افراد میانجی میشوند. به عبارتی در تجارب هیجانی اصولاً ارزیابی و نه موقعیت به خودی خود کیفیت تجربه هیجانی را تعیین میکند. یعنی هیجانها از ارزیابیها پیروی میکنند و اگر ارزیابی خود را تغییر دهیم هیحان ما نیز تغییر میکند و این فرایند همان ارزیابی مجدد است. هر چند تفاوت بین مقابله و مقاومت در قسمتی از ادبیات موضوع اشاره گردیده است ولی، همان طوری که در ادبیات مقاومت نیز مشخص است مقاومت، ارزیابی و نحوه رویارویی با عوامل استرس زا را تحت تأثیر قرار میدهد و این مسئله با ادبیات حیطهی استرس و مقابله نیز هماهنگ است. هر چند که لازاروس و فولکمن به طور صریح اشاره به پدیده مقاومت نکرده اند ولی به طور ضمنی میتوان استنباط کرد که در مقاومت آنچه که رخ میدهد این است که فرد احساس میکند میتواند با موقعیت های دشوار مواجه شود و توانایی کنترل و اداره آنها را دارد (ریو، ۱۹۹۱، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵).
وجود مقاومت به برخی از ویژگی های فردی شخص مثلاً: ارزیابی های شناختی موقعیت (لازاروس، ۱۹۹۳) بستگی دارد. بنابراین ایجاد مقاومت تحت تأثیر روشی قرار میگیرد که افراد با موقعیت های ارزیابی شده کنار میآیند. مقابله پیش بینی کننده مقاومت است زیرا بر مبنای توانایی فرد برای ارزیابی عینی موقعیت است تا جایی که سازگاری میتواند رخ بدهد(هولادی و مک فریسون[۱۵۹]، ۱۹۹۷،گیلسپی[۱۶۰]، ۲۰۰۷)به نقل از خسروشاهی.
۲-۱۴ پیشینه تحقیق
پیشینه تحقیق در این زمینه یه شرح زیر میباشد:
۱- سارتوریوس، نورمن و دیگران (۱۳۸۰)؛ترجمه برجعلی، خانوادهها و اختلالات روانی از فشار تحمیل شده بر خانوادهها تا توانمند سازی آنها. تهران: کتاب ارجمند.
این کتاب شامل ۱۲ بخش میباشد که هر بخش یک مقاله ترجمه شده است، در دو فصل به صورت جداگانه در مورد فشار با مراقبتی در خانواده های بیمار اسکیزو فرن و دو قطبی صحبت شده است.
۲- تأثیر آموزش روانی خانواده (مدل اتکینسون و کویا) بر سلامت عمومی والدین دارای فرزند مبتلا به اسکیزوفرنیا (طرح پژوهشی ۱۳۹۲) مجری: سید امید ستوده ناوردی.
اسکیزوفرنیا اختلال پیچیده ای است که به طور اجتناب ناپذیری اثر ویران کننده ای بر زندگی فرد مبتلا و اعضای خانواده اش میگذارد و یکی از ناتوان کننده ترین اختلالهای روانی است . تقریباً یک نفر از هر صد نفر در طول زندگیش به این اختلال مبتلا میشود و در تمام فرهنگها و طبقههای اجتماعی ـ اقتصادی نیز دیده میشود (سادوک و سادوک، ۲۰۰۰). در کشور ما نیز بر اساس مطالعه نور بالا و همکاران (۱۳۸۰) حدود ۶/۰ درصد افراد جامعه به این بیماری مبتلا هستند (نقل از قلعه بندی، ۱۳۸۶). پس از دهه ۱۹۵۰ میلادی و به دنبال کشف داروهای ضد روان پریشی و همگام با جنبش موسسه زدایی، بار مراقبت بیماران روانی مزمن به طور فزاینده ای روی خانوادهها قرار گرفته و والدین دارای بیماری اسکیزوفرنیا، به عنوان نخستین منبع مراقبتی از فرزندشان محسوب میشدند. بنابراین بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا با خانواده اصلی خود زندگی میکنند . به طوری که برخی پژوهشها نشان داده است که بین یک سوم تا دو سوم افراد دارای ناتوانیهای مزمن روان پزشکی با خانوادههایشان زندگی میکنند. پژوهشهای انجام شده در زمینه تأثیر محیط خانواده بر بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا نشان میدهد که بین پیش آگهی بیماری و محیط خانوادگی به ویژه عود بیماری و نیاز به بستری شدن مجدد رابطه وجود دارد. فشار روانی در محیط زندگی بیمار، خبر از بهبودی کند یا ضعیف بیمار میدهد و به ویژه دو نوع فشار روانی جنبه آسیب زا دارند: رویدادهای تنشزای زندگی و نگرشهای خانواده، که هردو تأثیر قابل توجهی در سیر بالینی اسکیزوفرنیا میگذارند (خزائیلی،۱۳۷۲).
۳- تعیین تاثیر آموزش روانی خانواده بر کیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنیک و خانواده آنان در شیراز ۱۳۸۸٫پایاننامه کارشناسی ارشد، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده علوم بهزیستی.استاد راهنما: مسعود فلاحی خشکناب؛ استاد مشاور: ابوالفضل رهگوی؛ دانشجو: نورمحمد رحیمی.
چکیده مقدمه: بیماری اسکیزوفرنیا میتواند بر روی تمام جنبههای زندگی فرد و خانواده او تاثیر گذارد ضروری است که به مسائل و مشکلات بیماران و خانواده آنان توجه ویژه ای صورت میگیرد.کیفیت زندگی از جمله شاخصهایی است که در بیمارای اسکیزوفرنیک و خانوادههای آنان تحت تاثیر قرار میگیرد.
اهداف و روشها: هدف از این مطالعه تجربی تعیین تاثیر برنامه آموزش روانی خانواده برمیزان کیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنیک و خانواده آنان در شیراز بود تعداد ۶۵ بیمار و خانوادههایشان مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل: پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک خانواده و بیماران، پرسشنامه ایوانزکوپ جهت بررسی کیفیت زندگی خانواده و پرسشنامههای نریچ جهت بررسی کیفیت زندگی بیماران. در ابتدا هر دو گروه آزمون و شاهد پرسشنامهها را تکمیل کردند. سپس برای گروه آزمون، آموزش روانی خانواده در طول دو ماه در درمانگاه شهد بهشتی شیراز ارائه شد. پس از پایان آموزش روانی و مجددا سه ماه بعد پرسشنامهها توسط بیماران و خانوادهها تکمیل شد.
۴- فشار روانی مراقبان بیماران مزمن روانی و نیاز آنان به خدمات مراقبتی و درمانی. مقالههای مجلههای علمی، حکیم، مجله پژوهشی، تابستان ۱۳۸۲، ۱ تا ۱۰٫نویسنده: کاظم ملکوتی.
مشارکت خانواده در مراقبت از بیمار مزمن و شدید روانی از اصول برنامههای بهداشت روانی است. در این راستا ارزیابی فشار و نیازهای خانواده به انواع خدمات مراقبتی - درمانی میتواند حایز اهمیت باشد. ۱۲۰۰ مراقب اصلی بیماران روانی (اسکیزوفرنیا، افسردگی شدید و بیماری دوقطبی) از ۶ مرکز روانپزشکی در سطح تهران انتخاب شدند. ابزارهای تعیین میزان فشار روانی[۱۶۱]) وضعیت روانی بیمار و پرسشنامه «تعیین نیاز مراقبان به خدمات مراقبتی و درمانی» برای گردآوری اطلاعات به کار گرفته شد. آزمونهای آماری کای دو، رگرسیون، همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل اطلاعات مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بستری کوتاه مدت یک ماهه، خدمات توانبخشی و پیگیری درمان در منزل جزو نیازهای اولیه، و سپردن بیمار به موسسات نگهداری در رتبه آخر نیاز مراقبان قرار دارند. فشار روانی مراقبان بیماران اسکیزوفرنیک شدیدتر از دو گروه دیگر بود. اختلال در استراحت و اوقات فراغت خانواده، اختلال در روابط خانواده و رنج ناشی از داشتن بیمار روانی، شایع ترین عوامل فشارزا بودند. هر دو گروه علائم منفی و مثبت بیماری با شدت فشار و نیاز مراقبان به خدمات درمانی همبستگی معنی دار و مثبت داشتند. خانواده منبع مهم و قابل اعتمادی در مراقبت بیمار مزمن روانی است. تامین نیازهای مراقبان و توسعه خدمات توانبخشی- آموزشی و بستری کوتاه مدت، از نیازهای اولیه مراقبان بوده و تامین آنها در برنامه ریزی سیاستهای ملی بهداشت روانی میتواند از الویت اول برخوردار باشد.
۵- طراحی و روانسنجی ابزار بررسی وضعیت سلامت عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی. پایاننامه دکترای تخصصی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی۱۳۹۰٫استاد راهنما: سیما محمد خان کرمانشاهی؛ استاد مشاور: ابراهیم حاجی زاده؛ دانشجو: فرشید شمسایی.
مقدمه: اختلال دوقطبی بیماری بسیاری شدیدی است که بر وضعیت سلامتی عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار در همه ابعاد تاثیر میگذارد. بررسی وضعیت سلامتی این مراقبین نیازمند بکارگیری ابزاری معتبر است که بر اساس تجربه آنان درباره مفهوم سلامتی تدوین شده باشد. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تبیین مفهوم سلامت براساس تجربه عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی، و طراحی و روانسنجی ابزار بررسی وضعیت سلامت برای آنان انجام گرفته است.
روش کار: این مطالعه یک تحقیق مختلط است که در دو مرحله انجام گرفت. ابتدا با روش پدیده شناسی تفسیری ون مانن، از طریق مصاحبه باز مفهوم سلامت بر اساس تجربه ۱۲عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار دوقطبی در مرکز روانپزشکی فرشچیان شهر همدان تبیین شد و سپس پرسشنامه اولیه بر اساس نتایج آن طراحی شد. در مرحله بعد فرایند روانسنجی ابزار شامل روایی صوری و محتوا در دو بعد کمی و کیفی، روایی سازه و همسانی درونی و ثبات آن مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: در تحلیل دادهها ۶ مضمون اصلی، زندگی جهنمی، فرسودگی روحی-روانی، غفلت از خود، نیاز به حمایت، احساس شرمساری و محکوم به انزوا با ۱۴ مضمون فرعی حاصل شد. ابزار اولیه با ۱۷۴ گویه در مرحله ارزیابی روایی صوری و محتوا بر اساس جنبههای کیفی و کمی (CVR&CVI&IS) مورد تحلیل قرار گرفت و پس از حذف و ادغام گویهها تعداد آنها به ۱۲۶ مورد کاهش یافت. با بهره گرفتن از تحلیل عاملی اکتشافی و حجم نمونه ۳۱۵ نفر روایی سازه بررسی شد که در نتیجه تعداد گویهها به ۷۵ گویه کاهش یافت و در ۱۰ عامل شامل داشتن زندگی مطمئن توام با آرامش، حفظ سلامت جسمانی، احساسات دردناک، برخورداری از آستانه تحمل روانی، حفظ قوای جسمی-روانی، حمایت خانواده و وابستگان، حمایت سیستم خدمات سلامت، حمایت معنوی- مادی، حفظ روابط اجتماعی و نگرانی از برچسب خوردن قرار گرفتند. نتایج آلفای کرونباخ (۹۵/۰) و آزمون مجدد (۹۳/۰) نشانگر همسانی درونی بالا و ثبات ابزار بود. نتیجه گیری: ابزار بررسی وضعیت سلامت برای عضو خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی با ۷۵ گویه، به بررسی وضعیت سلامتی مراقبین در خانواده در محیطهای مختلف مانند بالین، خانواده و در محیطهای پژوهشی به کارکنان حرفه سلامت کمک میکند.
۶- اثربخشی آموزش خانواده بر میزان بار روانی مراقبان خانگی بیماران روانی بستری
نویسندگان: سعید پهلوان زاده - علی نویدیان - محسن یزدانی.
مشخصات نشریه: فصلنامه روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار سابق) - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران - علمی پژوهشی سال شانزدهم شماره ۲٫ تاریخ انتشار: تابستان ۱۳۸۹٫
۷- بررسی نیازهای خانوادههای مراقبت کننده از بیماران با اختلال دوقطبی
نویسندگان: فرشید شمسائی، دکتر سیما محمدخان کرمانشاهی، دکتر زهره ونکی.
مقدمه و هدف: امروزه خانوادههای بیماران با اختلالات دوقطبی نقش فعالی در مراقبت از بیمار خود دارند. اداره موفقیت آمیز این بیماران دوقطبی در جامعه بطور معنی داری به مراقبین خانوادگی بستگی دارد. اما مطالعات کمی در رابطه با نیازها و تجربیات مراقبین خانوادگی بیماران دوقطبی انجام گرفته است. هدف از این مطالعه شناسایی نیازهای خانوادههای مراقبت کننده از بیماران با اختلال دوقطبی است.
روش کار: این مطالعه یک پژوهش کیفی است که به روش پدیده شناسی انجام شده است. اعضاء مراقب درخانواده بیماران با اختلال دوقطبی دربیمارستان روانپزشکی فرشجیان شهر همدان با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف مورد مطالعه قرار گرفتند. بمنظوراشباع اطلاعات، تعداد شرکت کنندگان درمطالعه به ۱۲ نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با بهره گرفتن از مصاحبه نیم ساختار انجام گرفت و به روش کلایزی تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: در تحلیل دادهها پنج گروه شناسایی شدند که شامل: اداره بیماری، مشاوره، نیازهای اقتصادی، مراقبت پیگیر و درک و توجه اجتماع بود.
نتیجه نهایی: شناسایی نیازهای اعضای خانواده مراقبت کننده از بیمار با اختلال دوقطبی به تیم بهداشت روان کمک میکند تا مداخلات مراقبتی مناسبی رابرای کمک به اعضای خانواده بکار بگیرند و آنان رادر انجام مراقبت مناسب کمک میکند.
۸- مقایسه فشار روانی در مراقبان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن و مراقبان بیماران دوقطبی مزمن نویسندگان: مرتضی نوری خواجوی، منصوره اردشیرزاده، بهروز دولت شاهی، سوسن افقه.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان متوسط فشار و منبع فشار (عینی یا ذهنی) مراقبان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن و مراقبان بیماران دوقطبی مزمن، طراحی گردید.
روش: در یک پژوهش پس رویدادی ۵۰ مراقب بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و ۵۰ مراقب بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی که در مدت شش ماه به درمانگاه روانپزشکی و یا بیمارستان رازی مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به کمک پرسش نامه ویژگیهای جمعیت شناختی و مقیاس فشار مراقب ارزیابی شدند. دادهها به کمک آزمون آماری t و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شدند.
یافتهها: میزان فشار در مراقبان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن، به طور معنی داری ( ۰۵/۰ > P ) بیشتر از فشار در مراقبان بیماران مزمن دوقطبی بود (۵/۳۵ در برابر ۹/۲۸). از سوی دیگر منبع مهم فشار در هر دو گروه مراقبان، عینی و در همه سطوح معنی دار بود ( ۰۵/۰ > P ).
نتیجه گیری: با توجه به میزان بالای فشار در مراقبان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن، در مقایسه با مراقبان بیماران دو قطبی مزمن، حمایت، شناسایی و تامین نیازهای این مراقبان از اولویت بیشتری برخوردار است.
۹- اعتباریابی و تطبیق فرهنگی تست ارزیابی نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی و نیازسنجی خانوادههای بیماران خلقی دوقطبی و طیف اسکیزوفرنی مقاله ۴، دوره ۱۲، شماره ۴۸، زمستان ۱۳۸۹، صفحه ۹۱-۶۸۴٫ نویسنده: پگاه زینلیان.
چکیده: یکی از مفاهیم اساسی در بهداشت روان، ارزیابی نیازهای بیماران و مراقبان آنها است. در این پژوهش به اعتباریابی و تطبیق فرهنگی تست ارزیابی نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی[۱۶۲] (CNA-S) و نیازسنجی خانوادۀ بیماران پرداخته شده است.
روش کار: پرسش نامۀ CNA-S شامل ۱۸ مورد از نیازهای خانوادۀ بیماران میباشد. پس از ترجمۀ تست، ۱۸ بخش آن بین دو گروه کانونی مجزا (متخصصان روان پزشکی و خانوادۀ بیماران) به بحث گذاشته شد. سپس مصاحبۀ نیمه ساختار یافته بر اساس پرسشنامۀ نهایی با ۵۰ نفر از مراقبین اصلی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی و طیف اسکیزوفرنی که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. دادهها با بهره گرفتن از نرم افزار آماری SPSS نسخه ۱۷ و روش های آماری توصیفی، آلفای کرونباخ و تست کروسکال-والیس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: در دو گروه کانونی هیچ موردی حذف یا اضافه نشد. ۸۸/۷۹ درصد از بستگان بیماران تمام ۱۸ مورد را جدی و شدید تلقی کردند. ۸۴/۹۲ درصد از آنان حداقل یکی از راه حل های پیشنهادی را برای هر مشکل مفید دانستند. بین خانوادۀ بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی، اسکیزوفرنی و اسکیزوافکتیو از نظر نوع نیازها به جز یک مورد، تفاوت معنی داری وجود نداشت (۰۵/۰> P).
نتیجه گیری: این وسیلۀ ارزیابی میتواند به عنوان یک ابزار مطابق با فرهنگ جهت سنجش نیازها و مداخلات راه گشا برای خانوادۀ بیماران مبتلا به بیماری روان پزشکی شدید توسط محققان و کسانی که در حوزۀ سلامت روان کار میکنند مورد استفاده قرار گیرد.
۱۰- مقایسه راهکارهای مقابله ای در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اختلال دو قطبی I
مجله: تازههای علوم شناختی » زمستان ۱۳۸۲» - شماره ۲۰ - صفحه - از ۳۰ تا ۳۵
نویسندگان: صالحی،منصور؛ افخم ابراهیمی،عزیزه؛ ربیعی،محمد؛
هدف: پژوهش حاضر جهت مقایسه راهکارهای مقابله ای در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اختلال دو قطبی I انجام شده است. روش کار: در این پژوهش مقطعی تحلیلی ۹۹ بیمار زن و مرد مبتلا به اسکیزوفرنیا و اختلال دو قطبی I که در وضعیت بهبود نسبی بودند، به عنوان نمونه پژوهش با روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند و پرسشنامه راهکارهای مقابله ای شامل پنج راهکار مقابله ای انکار، درونی کردن، بیرونی کردن، تخلیه هیجانی و خشم در مورد آنها اجرا شد. یافتهها: مقایسه میانگین راهکارهای مقابله ای نشان داد که دو گروه بیمار در کمیت و نوع راهکارهای مقابله ای تفاوت معنی داری ندارند، اما دو جنس صرف نظر از تشخیص محور I در آنها، در راهکارهای مقابله ای تفاوت معنی داری نشان دادند و در زنان گرایشی معنی دار به طرف استفاده بیشتر از راهکارهای مقابله ای دیده شد.نتیجه گیری: این پژوهش، ضرورت پرداختن به روشهای مقابله ای خاص در گروههای تشخیصی مختلف و نیز اهمیت در نظر گرفتن راهکارهای مقابله ای را در فرمول بندیهای بالینی مطرح میکند. در مطالعات مختلف، فرسودگی مراقب بیمار با نتایج روانشناختی ضعیفتر و کاهش کیفیت زندگی بیماران جسمی و روانی و عاقبت ضعیف جسمی و روانشناختی برای مراقب همراه بوده است (۱۰-۵). پرلیک اثرات فشار روانی مراقب را بر نتیجۀ بالینی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی ارزیابی کرد. ارتباط بین فشار روانی مراقب و پذیرش دارویی بیمار در پیگیری ۷ ماهه و نتیجۀ بالینی در پیگیری ۱۵ ماهه معنی دار نبود. نویدیان، سالار، هاشمی نیا و کیخایی مطالعه ای با عنوان فرسودگی و خستگی روانی مراقبان خانوادگی بیماران روانی انجام دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که از مجموع مراقبان، ۴/۲۶ درصد فرسودگی و خستگی روانی خفیف، ۸/۶۰ درصد فرسودگی و خستگی متوسط و ۸/۱۲ درصد فرسودگی و خستگی شدید دارند. مراقبان بیماران با طول مدت بیماری طولانی تر و دفعات متعدد بستری در بیمارستان، بیشتر از سایرین فرسودگی و خستگی روانی داشتند ولی این تفاوت از نظر آماری معنیدار نبود.