۵٫تبدیل تحصیل دانشگاهی به بزرگترین تجارت و جهانی شدن بازار آموزش عالی.
۶٫آموزش های انعطاف پذیر،آموزش از راه دور،پذیرش دانشجوی بزرگسال.
۷٫تبدیل دانشجو و استاد به یادگیرندگان مادام العمر.
آلتباخ[۳۱](۲۰۰۴)معتقد است سیستم های آکادمیک می توانند خود را با پدیده جهانی شدن به اشکال مختلف تطبیق دهند،اما نمی توانند از آن اجتناب کنند.در چنین شرایطی،یونسکو نقش ها و رسالت های فرهنگی دانشگاه را چنین بیان می کند:
۱٫دانشگاه باید نقش هدایت و رهبری جامعه را از طریق اشاعه فرهنگ و ارزش های اساسی نظم اجتماعی و پرورش روحیه تتبع،تعقل،خلاقیت و ابتکار عهده دار باشند.
۲٫دانشگاه باید در اشاعه آزادانه افکار دموکراسی و حقوق بشر پیشگام بوده و عامل وحدت ملی باشد.
۳٫دانشگاه باید در شناسایی و حل مشکلات و معضلات اساسی جامعه نقش موثر داشته باشد.
۴٫دانشگاه باید از طریق تربیت افراد با مهارت های بین المللی و جهانی جامعه را در برقراری ارتباط و تطبیق با شرایط بین المللی راهبری کند(صالحی،۱۳۸۸).
۲-۲۰- ویژگی های سازمانی مراکز آموزش عالی
سازمان ها عموماً با مأموریت های مشخصی فعالیت می کنند . اما از آنجایی که ارزیابی بروندادهای آموزش عالی کار آسانی نیست ، اهداف این سازمان نیز مبهم است و در اکثر موارد غیر قابل اندازه گیری است (آراسته، ۱۳۸۳ : ۵۶۲- ۵۶۳ ) .
۱- اهداف سازمان های آموزش عالی مبهم است زیرا نیاز های دانشجویان متفاوت است.ولی در سایر سازمان ها اینگونه نیست .
۲ - وجود تخصص های بالا در محیط دانشگاه که باعث پیدایش دیدگاه های مختلف می شود.و خواستار استقلال کاری و آزادی عمل در اجرای وظایف خود هستند.این موضوع باعث تعارض بین ارزش های دانشگاه و دیوان سالاری دولتی از یک سو و تعارض بین مدیران ارشد دانشگاه ها و اعضاء هیئت علمی از سوی دیگر می شود.
۳- دوگانگی در کنترل: دانشگاه هم توسط مدیران و هم توسط هیئت علمی کنترل می گردد .
۴- تمرکز زدایی: تمامی قدرت در اختیار مدیران دانشگاه نیست . بلکه هیئت علمی نیز مشارکت دارند .
۵- سطح تخصصی در دانشگاه(آموزش،پژوهش،خدمات)در اختیار هیئت علمی است .
۶- رهبری: نقش رهبران در دانشگاه ها بیشتر نمادین است .
۷- توسعه سازمانی:در دانشگاه بیشتر بر توسعه نیروی انسانی توجه می شود .
۸- ضربه پذیری دانشگاه از محیط زیاد است .
۹- مدیران و رهبران آموزش عالی تحت تأثیر شدید نیروهای داخل و خارج از دانشگاه هستند و همین مسئله باعث محدودیت کارایی و ایفای نقش آنان می شود .
۱۰- آزادی و استقلال عمل کمتری دارند ( بر اثر فشار های نیروی خارجی ) .
۲-۲۱- الگوهای مدیریتی در آموزش عالی
به طور کلی پنج نوع الگو در آموزش عالی تجربه شده است که عبارتند از:الگوی کالجی،الگوی تصمیم گیری سیاسی،الگوی دیوان سالاری(بوروکراتیک)،الگوی کارآفرینی، و الگوی مشارکتی. که به برخی از این الگوها اشاره ای می نماییم(مدرس هاشمی،۱۳۹۱).
ویژگی های الگوی دیوان سالار:
اهم ویژگی های این سبک مدیریت به قرار زیر است:
- وجود نظام های فراگیر ملی برای آموزش عالی،قوانین دولتی اکید در مورد استخدام،ارتقاء،ساختارهای حقوقی و برنام های درسی.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
- مدیریت برای اعمال سلیقه ها از قدرت بالایی برخوردار است و جای زیادی برای ابتکار نمی گذارد.
در چنین الگویی افراد متفکر و پژوهشگر،در برابر اعمال قدرت،به سرعت حالت بی تفاوتی به خود می گیرند چراکه اعمال قدرت با نیازهای آن ها در تضاد است.در واقع افراد دانشمند و محقق در قالب سلسله مراتب نمی گنجد و قدرت علمی آن ها و نیاز موجود در جامعه به خدمات آن ها باعث می شود که همواره برای کسب استقلال پا فشاری می کنند(مدرس هاشمی،۱۳۹۱).
۲-۲۲- الگوی مشارکتی در آموزش عالی:
مبانی نظریه مشارکت:
فرهنگ مشارکتی[۳۲]در مقابل فرهنگ محدود و تبعی قرار دارد. در این فرهنگ افراد از روند امور آگاه بوده و دارای نگرش اند.و در تصمیم گیری ها به نحوی مداخله می کنند.با توجه به این نظریه، میزان مشارکت کارکنان یک سازمان باید متناسب با سطح بلوغ آنان باشد(مدرس هاشمی،۱۳۹۱).بدیهی است که با توجه به وجود نخبگان در دانشگاه ها باید میزان مشارکت آن ها در مدیریت در حد اعلا باشد.برای توسعه فرهنگ مشارکتی در دانشگاه ها باید پیش نیازهای این فرهنگ ایجاد گردد که ذیلا به برخی از آن ها اشاره می گردد(همان منبع).
الف. اعتماد:حالتی است که بر مبنای آن فرد در حیات جمعی خود، برای همکاری با دیگران،احساس تعاون،مدارا و گشایش می کند و به اتکای آن می تواند مدیریت را یاور خویش بداند.
ب. اعتقاد به خود اصلاح گری: باید افراد در عمل جمعی خود، به نوعی اعتماد به نفس نایل آیند،و برای این کار باید رفع سوء ظن شود تا افراد قادر باشند نظرات واقعی خود را بیان کنند.
ج. اثر گذاری: باید باور لازم را برای فعالیت های مشارکت جویانه به وجود آورد.
۲-۲۳- جمع بندی آموزش عالی
پس از بررسی ادبیات تحقیق آموزش عالی،فلسفه و تاریخچه آن ،چالش ها و رسالت ها و نقش های آن در سال های اخیر،بحث آموزش عالی به موضوع محافل علمی و عرصه های عملی تبدیل شده است.طی دو دهه اخیر افزایش فعالیت ها ی فرهنگی در دانشگاه ها و همچنین لزوم استفاده موثر از آنها در موسسه هاو مراکز آموزش عالی موجب بالندگی هر چه بیشتر فرهنگ و ابعاد آن گردیده است.لذا با عنایت به رشد روز افزون جمعیت دانشجویی یکی از عواملی که می تواند دانشگاه ها را در تامین اهداف فرهنگی یاری دهد، فعالیتهای فرهنگی دانشجویان و اساتید دانشگاهها وترویج آن در میان مراکز آموزشی می باشد.از این رو تحقق این امر نیازمند مهیا نمودن زیر ساخت هایی از جمله: ارتباطات باز،توزیع اطلاعات،به روز بودن دانش و سازماندهی آن و حمایت مدیریت و مجریان دانشگاه هاو موسسات آموزش عالی می باشد.از این رو می توان گفت بهره مندی از استراتژی های فرهنگی آموزش عالی و اثر بخشی آن بر دانشگاه ها از ابزارهای توسعه فرهنگی آن مراکز می باشد که می تواند مانع از بروز بحران های فرهنگی گردد.
۲-۲۴- تاریخچه فرهنگ
به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مدیریت،فرهنگ دارای اهمیت روز افزونی شده و یکی از مباحث اصلی مدیریت را تشکیل داده است.در شناسایی نقش و اهمیت آن نظریه ها و تحقیقات زیادی صورت گرفته شده است و در حل مسائل و مشکلات مدیریت به کار گرفته شده است. با بررسی که توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت به عمل آمده فرهنگ به عنوان یکی از موثر ترین عوامل پیشرفت جوامع شناخته شده است (زارعی،۱۳۸۶). فرهنگ به عنوان مجموعه ای از باورها و ارزشهای مشترک بر رفتار و اندیشه اعضای سازمان اثر می گزارد و می تواند نقطه شروعی برای حرکت و پویایی و یا مانعی در راه پیشرفت به شمار آید. فرهنگ سازمانی از اساسی ترین زمینه های تغییر و تحول در سازمان است. نظر به اینکه برنامه های جدید تحول بیشتر به تحول بنیادی سازمانی نگاه می کند،از این رو هدف این برنامه ها تغییر و تحول فرهنگ سازمان به عنوان زیر بنا به بست تحول است(همان منبع)
۲-۲۴-۱- مفهوم فرهنگ
واژه فرهنگ را در زبان های اروپایی(انگلیسی،فرانسوی،آلمانی) Culture,culture,kulturمی گویند که از واژه CULTUREبرمیآید،ریشه لاتین COLERE این واژه طیف معنایی گسترده ای داشته است. مسکن گزیدن،کشت کردن،حراست کردن،پرستش کردن (پهلوان،۱۳۸۲).فرهنگ را می توان رفتار ویژه نوع بشر نامید که، همراه با ابزار مادی جزءلاینفک رفتار شناخته می شود(صالحی امیری،۱۳۸۶). تعاریف گوناگونی از فرهنگ ارائه شده که این گستردگی به دلیل تعاریف کلی و جزئی ارائه شده از فرهنگ می باشد.گیدنز[۳۳] فرهنگ را (ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند،هنجارهایی که از آن پیروی می کنند،کالاهای مادی که تولید می کنند )تعریف نموده (گیدنز،۱۳۷۶) برویس کوئن [۳۴]معتقد است فرهنگ رامیتوان مجموعه ویژگی های رفتاری عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد (راد،۱۳۸۱). اما شاید بتوان گفت جامع ترین تعریف از فرهنگ متعلق به تایلور[۳۵] است که می گوید:
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که معرف،معتقدات،هنرها،صنایع،تکنیک ها،اخلاق، قوانین،سنن و بالاخره تمام عادات و رفتارها و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا می گیرد و در قبال آن جامعه تعهداتی به عهده دارد(نخعی، ۱۳۸۷).از طرف دیگر توسعه کشورها از طریق اطلاع رسانی می تواند برای بیان فرهنگ ها و اندیشه ها به کار گرفته شودو با توجه به اینکه مقوله فرهنگ در توسعه کشورها یکی از حوزه های مهم است در این پژوهش نگارنده سعی می کند مقوله هایی را که زمینه ساز توسعه بوده و می توانند در توسعه فرهنگی تاثیر داشته باشند و در برنامه ریزی های بلند مدت مورد توجه قرار می گیرند مطرح نماید و به سوال” توسعه فرهنگی چیست؟و دارای چه مولفه هایی می باشد؟” را پاسخ دهد. تعریف و ویژگی های فرهنگ و مفهوم فرهنگ نخستین بار توسط مردم شناس انگلیسی،سرادوارت بارنت[۳۶] در سال ۱۸۷۱به کارگرفته شد.وی فرهنگ را مجموعه ای پیچیده می داند که شامل: دانش ها، باورها،هنر،قوانین،اخلاق،آداب ورسوم و دیگر قابلیت ها و عادت هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آنهارا فرا می گیرد. به تعبیر دیگر فرهنگ عبارت است از نظام مشترکی از باورها،ارزش ها،رسم ها،رفتارها و موضوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهانشان و در رابطه با یکدیگر به کار می برند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهند(رامشک،۱۳۸۸).
فرهنگ دارای دو عنصر مادی و غیر مادی است که ویژگی های آن به شرح ذیل می باشد:فرهنگ ها و جوامع در سطح بسیار وسیعی ناهمگون هستند. این حالت به ویژه زمانی بیشتر مشهود است که هویت های ملی وسیعی به عنوان جایگزین هایی برای فرهنگ ذکر می شوند(همان منبع). فرهنگ، عاملی است که با زمان،جغرافیا،تاریخ،مذهب،طبقه اجتماعی،نژاد، شهرنشینی،روستانشینی،ملیت و مقولات بسیار دیگری در هم می آمیزد. فرهنگ ها از طریق مسافرت،تجارت،وسایل ارتباط جمعی،گروه های تبلیغی و دیگر منابع تغییر و توسعه می یابند.فرهنگ غریزی نیست بلکه آموختنی است(رامشک،۱۳۸۸).به عبارت دیگر فرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می شود که افراد در طول حیات خویش می آموزند.فلسفه وجود تعلیم و تربیت در جامعه انسانی براساس همین ویژگی است.فرهنگ افراد یک جامعه را قادر به پیش بینی رفتار یکدیگر می کند به طوری که افراد می توانند برحسب رفتار و گفتار خود، واکنش های دیگران را از پیش تشخیص دهندو بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند(همان منبع).
حال باید بدانیم که فرهنگ چیست و چگونه می توان آن را تعریف کرد؟از این واژه تعاریف زیادی کرده اند که بی شک نمی توان در این جا ورودی به آنها داشت،ولی این را می توان گفت که واژه فرهنگ در ادبیات فارسی هیچ گاه به مفهومی که برخاسته از ریشه کلمه باشد به کار نرفته است.نگاهی گذرا به این تعاریف ما را به این نکته اساسی رهنمون می سازد که” فرهنگ"هر چه باشد و هر تعریفی از آن کرده باشند،با زندگی انسان عجین شده و با آن معنی و مفهوم پیدا می کند و بازگشت آن به ساختار زندگی انسانهاست(بابائی،۱۳۸۷).
“ریموند ویلیامز”[۳۷] در کتاب کلید واژه ها معتقد است که مفاهیم فرهنگ در سه نوع کاربرد رایج انعکاس یافته است.
- تعاریفی که اشاره به رشد فکری،روحی و زیبا شناختی فرد،گروه یا جامعه دارند.
- تعاریفی که در بر گیرنده فعالیت های ذهنی و هنری و محصولات آن ها مثل فیلم،موسیقی و تأتر است.
- تعاریفی که بر مشخص کردن کل راه و رسم زندگی و فعالیت ها،باورها و آداب و رسوم تداومی از مردم،یا یک جامعه تأکید دارد.
“گی روشه”[۳۸] با الهام از تعریف دورکیم از واقعیت اجتماعی،فرهنگ را «مجموعه به هم پیوسته ای از شیوه های تفکر،احساس (هیجان) و عمل دانسته است که توسط تعداد زیادی افراد فرا گرفته می شود و بین آن ها مشترک است». (ابراهیمیان،۱۳۹۰).