نان نازک بزرگ را ترگین میگویند. روی آن روغن و مهوه میزنند و در موارد زیادی استفاده می شود (چوپانان به صحرا میبردهاند، برای مسافرت و حتی به عنوان سوغات برای اقوام به امارات میبرند). چون خشک است آن را به چند تکه تقسیم می کنند و ماندگاری طولانی دارد که به آن نان خشک نیز میگویند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۵-۲-۲-۴- تَفْتون
این نان روش پخت خاصی دارد. نخود خام را میکوبند و الک می کنند. آردش را با آب مخلوط می کنند، میگذارند ترش شود. بعد با آرد خمیر می کنند. کمی روغن، هلو و زنجبیل را به صورت کوبیده با آن مخلوط می کنند و میگذارند، وَر بیاید و کمی ترش شود. بعد در اندازۀ متوسط چانه میگیرند. روی آن را با پارچه میپوشانند. تخم مرغ و گل هِسک و کنجد را روی چانه ها می مالند. تنور را روشن کرده (در قدیمتر با هیزم درخت بادام کوهی این کار را انجام میدادند) و چانهها را یکی یکی به تنور میچسبانند. وقتی برشته شد بیرون آورده، مصرف می کنند. این نان نیز یکی از سوغاتیهای لارستان میباشد.
۵-۲-۲-۵- خِمیر
بعد از آماده شدن خمیر، خمیر را به صورت چانه(گِردههایکوچک) درآورده. روی خونگ(سنگ مخصوص نانپزی) پهن کرده با دست به صورت دایرهای کوچک در میآوریم، بعد روی یک پارچه میگذاریم. کمی که پُف کرد و بالا آمد، آنرا روی تابه میپزند. بعد از پخت نان، به آن روغن و مَیه میزنند.
۵-۲-۲-۶ شُلْ شُلی
آرد و نمک و آب را مخلوط کرده، مایه خمیر را به آن اضافه میکنیم. خمیر شُل تهیه کرده، وقتی خمیر بالا آمد چند تا تخم مرغ داخل آن شکسته و هم میزنیم. تابه مخصوص را گرم کرده، خمیر شُل را داخل کاسه ریخته وسط تابه میریزیم، بعد با دست آن را پهن کرده، تا جایی که کوچکتر از تابه باشد. وقتی پشت نان برشته شد، آنرا وارونه میکنیم تا طرف دیگر نان هم بپزد.
۵-۲-۲-۷ کف تَوَهای
آرد را خمیر کرده، خمیر باید شُل باشد، مایه خمیر و نمک اضافه کرده، مگذاریم پُف کند و بالا بیاید. لگنی پر از زغال کرده، آتش می دهند تابۀ مخصوص را روی ذغال گذاشته،تخم مرغ را درون ظرفی میشکنیم و با رنگ(گل هِسک یا رنگ برنج) هم میزنیم. یک ظرف کنجد، یک ظرف مَیه و یک ظرف روغن جداگانه آماده میکنیم. تابه که داغ شد، یک مُشت خمیر برداشته روی تابه میگذاریم. دست در آب زده، خمیر را پهن کرده، بعد دست در تخم مرغ زده و روی خمیر میمالند. کنجد را روی آن پاشیده و بعد مَیه میریزیم. تابه را وارونه کرده و میگذارند، خوب نان برشته شود. بعد نان را با وسیلۀ مخصوص نان از تابه جدا کرده، داخل سینی گذاشته و روی آن روغن میمالند. این نان بسیار خوشمزه بوده و طرفداران زیادی دارد- روش پُخت آن کمی مشکل است و نیاز به سلیقه خاصی دارد.
۵-۲-۲-۸ لیتَک
آرد را به صورت شُل خمیر کرده، بعضیها لجنَه(رازیانه) را با خمیر مخلوط می کنند و روی تابۀ مخصوص که به صورت مدور با سطحی صاف میباشد، میپزند. بعد روغن و مهوه میزنند و مصرف می کنند. گاهی این نان با تخم مرغ استفاده می شود. این نان طرفداران زیادی دارد.
۵-۲-۲-۹ لَحْم
این نان که نرم و نازک است را همراه با انواع غذاها مصرف می کنند. طرز پخت آن مثل نان نازک است با این تفاوت که نان نازک را یک دانه یک دانه میپزند تا خشک شود اما نان لحم را چند تا چند تا روی هم میپزند که نرم بماند.
۵-۲-۲-۱۰ وسایل مخصوص پخت نان
برزه- هسین (هاردشُت)- چُوَ- خُنْکَ- زِرْخنگْ- سُپْ- هارد بیز(الک)- تَوَه (تابه)- لیتک آکَنْ
هسین: ظرفی سفالی که آرد را در آن خمیر می کنند.
چُوَ :چوب یا وردنه که با آن خمیر را پهن می کنند.
خُنگ: سنگی گرد و دارای سه پایه کوتاه که خمیر را روی آن پهن می کنند.
زِرْخُنگ : زیراندازی پارچهای که زیر خُنگ پهن می کنند.
سُپ: وسیلهای که از برگ درخت خرما درست شده و نان را بعد از پخته شدن روی آن میگذارند.
هارد بیز:وسیله بیختن آرد یا همان الک.
لیتک آکَن: وسیله جدا کردن نان از تابه.
تُوَه (تابه): تابه در شکلهای مختلف بوده و برای پخت همۀ نانها یک نوع نیست و در چند شکل است. مثلاً تابه پُخت لیتک یا کف تُوَهای ونان خشک متفاوت است.
بِْرزه: هم اکنون در خانههای قدیمی در گوشه ای از حیاط یافت می شود و اجاق گازهای پلو جوش تقریباً جای آن را گرفته است، اما هنوز کاربرد دارد. طرز درست کردن آن اینگونه بوده که سنگ خُمره را خرد میکرده اند، کوبیده و داخل الک بیخته، بعد با خاک مخصوص (خاک کاه گل) مخلوط کرده، خیس می کنند. پشت دیگ (پشت هلالی) را برعکس میگذارند. گِل را با خرما و موی گوسفند خمیر کرده و پشت دیگ پهن می کنند تا حالت پشت دیگ که هلالی شکل است، به خود بگیرد. سطح آن را صاف کرده (قبل از قرار دادن گل بر پشت دیگ سفره پهن می کنند). بعد یک روز می گذارند به همان حالت بماند تا خشک شود. سپس با گل جایی روی زمین درست می کنند، وسط آنرا کمی گود کرده و گِل خشک شده را داخل آن میگذارند و دور آن را با گِل میپوشانند که منفذ بیرونی نداشته باشد. جهت پخت نان، تابه را روی برزه قرار می دهند. در کنار برزه جایی برای هیزم وجود دارد و زنی که نان میپزد، طوری قرار میگرفته که هم بتواند هیزم را زیر تابه قرار بدهد و هم نان بپزد. هم اکنون نیز در بعضی منازل برزه وجود دارد.
۵-۲-۳- بازیها و سرگرمیها
پیش درآمد
«المومن القوی خیر من المومن الضعیف»
«مؤمنی که قوی و نیرومند باشد، بهتر است از مؤمنی که ضعیف باشد. پیامبر اکرم (ص)»
بازی و سرگرمی همیشه جزئی مهم از زندگی مردمان خصوصاً در دوره کودکی و نوجوانی بوده و هست که باعث رشد اخلاقی و تبلور فکر واندیشه و استعداد آدمی می شود.
قدیمیها وقتی از بازیها و سرگرمیهای دوران نوجوانی و جوانی خود سخن میگویند، معمولاً با حسرت از آن روزها یاد می کنند و حتماً عبارت «یادش بخیر» را بر زبان جاری می کنند. اما اکنون، بازیهای رایانهای که هرگز نمیتواند مثل قدیم فکر و روح کودک و نوجوان و حتی جوان ما را متبلور و شکوفا کند، جای بازیهای مهیّج، مفرّح و سرگرمیهای سالم را گرفته و دیگر پسر بچهها با یک توپ پارچهای یا پلاستیکی و دختر بچهها با عروسکی که معمولاً با چند تکّه چوب و پارچه درست میشد، قانع و راضی نمیشوند و این رهآورد دنیای متمدّن و تکنولوژی پیشرفتۀ بشر است.
در روستای هرمود از توابع لارستان نیز وضع چنین است. بازیهایی مثل: دار توپا، کیسۀ چغار، دار چکل، اسب سواری که هم بازی بودند و هم ورزش، اکنون کاملاً منسوخ شده اند و حتی قدیمیها نیز آنها را خوب به یاد نمیآورند.
در سالهای نه چندان دور، مادران کودکان خود را به دختر بچههایشان میسپردند و میگفتند: بروید بازی. دختران کوچک جمع میشدند و برای بازی به خانه خرابههایی که به «کَلَنْتی کهنه» معروف بود میرفتند. عروسکهایی که با تکههایی چوب و پارچه درست میشد به نام بَیِنی[۶۰] (عروسک)، اسباب بازی عمدۀ آنان در آن روزگار بود. یادش به خیر!
بازیهایی که در این بخش آمده، توسط چند نوجوان از اهالی روستا تعریف گردیده است و نگارنده آنها را عیناً ذکر کرده است. البته بازیهای قدیمی و منسوخ شده توسط پیران محل نقل گردیده است. بازیهای خاص منطقه با علامت ستاره مشخص شده اند.
۵-۲-۳-۱- بازیهای کودکان و نوجوانان
۵-۲-۳-۱-۱ اُشتُپ*
شرح بازی: یک گروه تشکیل می شود، یک نفر از بین آنها انتخاب می شود و چشم خود را میبندد و به کف دست آنها میزند و شخصی که چشم خود را بسته است، اسم آنها را میگوید. اگر درست گفت،نوبت کسی می شود که اسم او برده شده است و بازی ادامه مییابد؛ ولی اگر درست نگفت، دوباره از اول بازی شروع می شود و بدین ترتیب مثل دفعۀ قبل، بازی تا آخر ادامه مییابد.
۵-۲-۳-۱-۲بازی کُتُر
این بازی یک بازی قدیمی است که هنوز هم در بین دختر بچههای روستا رایج است، این بازی معمولاً دو نفره یا چهار نفره است و بدین شرح است: وسیلۀ این بازی سنگریزه است. مقداری سنگریزه جمع می کنند و بر روی زمین میریزند. برای شروع بازی یک نفر با دو دست هر چقدر سنگ بتواند بر میدارد و بعد در یک دست میریزد، دستش را وارونه کرده و سه تا سه تا سنگهایی را که در مشتش جمع کرده، جدا می کند، و کنار می گذارد. هر کدام از این دستهای سه تایی یک امتیاز برایش محسوب می شود. بعد از اتمام این کار، یک سنگ را در دست گرفته و سعی می کند از بین سنگریزههایی که روی زمین ریخته شده است، برای خودش دستههای سه تایی بردارد. بعد هر کدام شروع به دستهبندی سه تایی سنگها می کنند. موقع دستهبندی، وقتی سنگها را برمیدارند نباید به هم بخورد وگرنه سوخته و نوبت نفر بعدی می شود. در پایان سنگها را میشمارند سه تا سه تا. هر کس بیشتر سنگ داشته باشد برنده بازی است.
۵-۲-۳-۱-۳ بازی میوهای*
اعضای کلّی این بازی ده نفر هستند که به دو گروه پنج نفره تقسیم میشوند. هر کدام از اعضای گروه با اسم یک میوه نامگذاری میشوند. برای شروع بازی توپی را به هوا پرتاب می کنند، همزمان نام یکی از این میوه ها را میگویند. اسم هر میوهای که گفته شد صاحب آن توپ را میگیرد و بقیه متفرق میشوند. بعد کسی که توپ را گرفته میگوید: «اِستُپ». بقیه باید بایستند. بعد نفری که از همه به او نزدیکتر است، توپ را به سمتش میزند که به او بخورد. اگر خورد حذف می شود و نفر بعدی توپ را به هوا پرتاپ می کند و اسم میوۀ دیگری را میگوید و صاحب اسم آن میوه می آید و توپ را میگیرد و بقیه متفرق میشوند و دوباره میگویند: «استپ» و بقیه میایستند و تا آخر، بازی به همین شیوه ادامه پیدا می کند.
۵-۲-۳-۱-۴ برف آب یا برفاب*
این بازی به یک گروه پنج نفره یا تعداد بیشتر نیاز دارد. یکی از این پنج نفر نقش آفتاب را دارد و بقیه برفاب هستند. آفتاب باید برفابها را دنبال کند، اگر یکی از برفابها بگوید «برف»، دیگر نمیتواند فرار کند و باید ثابت سر جایش بایستد تا اینکه بقیه برفابها بیایند و او را تبدیل به آب کنند زمانی که این برفاب برف شده باید سعی کنند دنبال بقیه بروند اگر همه آنها تبدیل به برف شدند و کسی آنها را آب نکرد همه آنها سوختهاند و باید دست بگردانند ببینند چه کسی آفتاب می شود. از قوانین این بازی این است که اگر این آفتاب توانست یکی از برفابها را بسوزاند دیگر آن برفاب می شود آفتاب و کسی که آفتاب است، می شود برفاب.
۵-۲-۳-۱-۵ چَشِمَلَکُو
چَشِمَلَکُو یا همان بازی قایم باشک به این صورت است که: یک نفر انتخاب می شود(یا به صورت داوطلبی) که چشم خود را ببندد یا کسی چشم او را بگیرد و بقیه پنهان میشوند و با اعلام شماره یا نشان دادن علامت به او اعلام می کنند که بیا و او چشم خود را باز می کند و دنبال بقیه میگردد و اولین نفری که محل اختفایش زودتر پیدا می شود او را میگیرد و شخص دستگیر شده به جای بازیکن اول باید چشم خود را ببندد. به همین طریق بازی ادامه پیدا می کند. امروزه همین بازی را انجام می دهند، فقط به جای گفتن کلمۀ اِسپِرو…. اسم شخص را میگویند.
۵-۲-۳-۱-۶ چوب زور*
شرح بازی: این بازی را دو نفر،دو نفر انجام می دهند. به این ترتیب که دو نفر مقابل هم مینشینند و کف پاهای خود را مقابل هم میگذارند و چوبی را هم ردیف با انگشتان پاهایشان قرار می دهند و هر دو طرف چوب را میکشند تا اینکه یکی از آن دو نفر، طرف مقابل را بلند کرده که در این صورت برنده است و اگر شخص برنده بتواند بقیه افراد را نیز شکست بدهد، برنده محسوب می شود.
۵-۲-۳-۱-۷ خطّ پای جهنّمی
این بازی را یکی یکی انجام می دهند و این گونه است که: بر روی زمین مستطیل بزرگی میکشند و آن را به هشت خانه تقسیم می کنند که در ردیف سمت چپ اعداد یک تا چهار از بالا به پایین و در ردیف سمت راست اعداد پنج تا هشت از پایین به بالا قرار دارد. خانه شماره هشت را به اصطلاح« خانه جهنّمی» میگویند.
بازی از خانه یک آغاز می شود. سنگی را به داخل خانه اول میاندازند بعد با یک پا حرکت داده تا خانه هفت و دوباره با دو پا میایستند و از خانه هفت سنگ را با یک پا و به صورت یک ضرب بیرون پرت می کنند که داخل خانه جهنمی نیفتد. بعد از یک پا میپرند بیرون خانه جهنّمی و بیرون محوطّه بازی. اگر کسی حین بازی اشتباهی بکند و یا وارد خانه جهنّمی شود سوخته و نوبت نفر بعدی می شود. این بازی بیشتر بین دختران رایج است.