با وجود ساز و کارها و تدابیری که به آن ها اشاره شد، و نیز موارد تخلفات انتخاباتی که افشا گردیده، تحلیلگران عرصه انتخابات در انگلستان ضمن اطمینان نسبی از صحت روند اجرایی این موضوع در کشور خود، بر این باورند که با پیچیده شدن رقابت های انتخاباتی و حوادث سالهای اخیر، به ویژه تحت تأثیر انتخابات پر زرق و برق به شیوه آمریکا، ضرورت حرکت و گذار از قوانین عمدتاًً شفاهی و بر اساس رویه کنونی به قوانین مدون، مکتوب و دقیق در امر برگزاری انتخابات و نظارت بر آن بیش از پیش احساس می شود.
ساختار سیاسی انگلستان نشان میدهد به رغم آنکه این کشور دارای تجربه طولانی در امر نهاد سازی سیاسی در جهان است، در ساز و کارهای سیاسی در داخل کشور با مشکلاتی مواجه میباشد که یکی از این مشکلات کاهش نرخ مشارکت در انتخابات این کشور است؛ موضوعی که هنوز نهادهای سیاسی بریتانیا که مدعی گسترش دموکراسی هستند تا کنون نتوانستهاند راه برون رفتی برای آن بیابند. البته این ضعفها به معنای این نیست که نظام انتخاباتی انگلستان دارای نکات مثبتی نیست. همان گونه که پیش از این به برخی از این نکات اشاره شد، سیر تکاملی این نظام انتخاباتی حاوی نکات قابل اعتنایی است که می تواند در برگزاری انتخابات در سایر نقاط جهان مورد استفاده قرارگیرد. برای نمونه وقتی همه واجدین شرایط در انتخابات باید ثبتنام کنند و فقط در منطقهای که ثبتنام کرده اند حق دادن رأی دارند این اقدام میزان تقلب در انتخابات را بسیار کاهش میدهد و یا کنترل هزینه های تبلیغات انتخاباتی تا حدودی می تواند از نظر مالی در بین احزاب و نامزدها تعادل ایجاد کند. همچنین شیوه های جدید رأی دادن نیز از ابتکاراتی است که موجب تسهیل در رأی دادن می شود.
در ایران نیز بحث نظارت بر انتخابات از جمله مباحثی است که در چند سال اخیر به طور جدی در محافل سیاسی و مطبوعاتی جامعه ما مطرح گردیده و اشکالات حقوقی و سیاسی بسیاری نیز بر آن گرفته شده است. نقطه اوج این مطلب را می توان در قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و طرح مسأله کمیته صیانت از آرای از سوی احزاب و گروههای سیاسی اصلاح طلب، مشاهده نمود.
بدیهی است که هر چه نظارت احزاب و گروههای سیاسی بر روند اجرای انتخابات فزونی یابد، بالطبع؛ پذیرش نتیجه انتخابات از سوی آن ها با تسامح و خویشتنداری بیشتری روبرو می شود و نسبت به حقوق و آزادی های سیاسی دیگران، الزام و تعهد بیشتری حاصل میگردد.
مبحث دوم- وظایف و عملکردهای غیر انتخاباتی یا کارکردهای آشکار احزاب
گفتار نخست- جامعه پذیری سیاسی[۵۳]
جامعه پذیری سیاسی روندی آموزشی است که به انتقال هنجارها و رفتار پذیرفتنی نظام سیاسی مستقری، از نسلی به نسل دیگر کمک میکند. بنابرین هدف جامعه پذیری سیاسی تربیت یا پرورش افراد به صورتی است که اعضای کارآمد جامعه سیاسی باشند.[۵۴]
احزاب سیاسی با تبلیغات سیاسی، مبارزه و فعالیت انتخاباتی، ارائه دیدگاه های خود در قالب بیانیه و مقالات و غیره و با فشرده کردن منافع سیاسی حول محور اندیشههای حزبی، نقش یک عامل مستقیم را در جامعه پذیری سیاسی در کنار سایر عوامل از قبیل خانواده، محیط کار و … بازی میکنند.
احزاب سیاسی در روند جامعه پذیری سیاسی و آموزش اعضای خود و مردم باعث افزایش اطلاعات و آگاهی آن ها در مسائل مختلف میشوند. همه میدانیم «آگاهی مهمترین عنصر توسعه است، بالا بردن سطح آگاهی مردم با آموزش های مختلف و ابزارهای مدرن اطلاع رسانی… جزء وظایف همه کسانی است که اطلاعات و آگاهی های لازم را در مورد مسائل گوناگون دارند.».[۵۵]
جامعه پذیری سیاسی و فعالیت در حزب باعث یادگیری نظم و انضباط اعضای حزب در فعالیتهای حزبی میگردد و هر چه بیشتر روحیه هماهنگی و همکاری را در انجام مسئولیتهایی که ممکن است در آینده از سوی حزب به آنان سپرده شود، تقویت می کند.
احزاب در مقام ساختارهای تخصصی، نقش مهم و حساب شده ای در جامعه پذیری سیاسی دارند. نظام رقابت حزبی ممکن است انتقادات را متوجه صاحب منصبان دولتی کند ولی اغلب بر حمایت مردم از ساختارها و فرآیندهای اساسی می افزاید. در نظام های رقابتی حزبی، فعالیتهای جامعه پذیری توسط احزاب میتواند افتراق آفرین نیز باشد. ممکن است رهبران در تلاش برای جلب حمایت مردم، به طبقه، زبان، مذهب و دیگر افتراقات قومی متوسل شوند و شهروندان را از این اختلافات آگاه تر سازند.[۵۶]
احزاب سیاسی به عنوان نهاد سیاسی میتوانند یکی از عوامل تأثیرگذار بر فرهنگ سیاسی و جامعه پذیری سیاسی در جامعه و همچنین میتوانند کانالی مطمئن و قابل اعتماد برای ترویج و تبلیغ فرهنگ سیاسی نظام و حاکمیت باشند، به شرط آنکه از لحاظ اهداف سیاسی و ایدئولوژی حاکم مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. اگر نظام حاکم به شکل گیری احزاب اصیل با هدف، دارای ایدئولوژی، صاحب رسالت و مردم سالار معتقد باشد و آن ها را به خاطر نقشی که در جامعه پذیری سیاسی دارند مورد توجه قرار دهد، آنان قادر خواهند بود که در گسترش مشارکت سیاسی، آموزش و جهت گیری سیاسی و نهایتاًً حفظ نظام، نقش بسیار حساس و تعیین کننده ای داشته باشند.
گفتار دوم- به کارگیری و استخدام سیاسی
عضویت در احزاب سیاسی که از بازیگران اصلی دموکراسیهای پارلمانی اند، از اهمیت بالایی برخوردار است. به کارگیری یا استخدام افراد در مناصب مختلف از وظایف حزب است که با توجه به نوع نظام سیاسی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. در نظامهای یک حزبی، در کشوری مانند اتحاد جماهیر شوروی سابق از قبل می بایستی تمام مشاغل اساسی و مهم دولتی، توسط اعضای حزب اشغال گردد در حالی که در کشورهایی که دارای رژیم دموکراسی هستند و چند حزب برای تسخیر قدرت با یکدیگر مبارزه میکنند خواه و ناخواه به کارگیری و استخدام سیاسی، شکل دیگری به خود میگیرد و ممکن است حتی یک فرد بدون وابستگی حزبی متصدی مشاغل دولتی(به غیر از وزارت) گردد.
احزاب، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، عمده ترین شیوه مدنی برای راهیابی به مشاغل سیاسی هستند.
بین احزاب و افکار عمومی رابطه متقابلی وجود دارد. گروههای اقلیت نیز، بدون اقدام احزاب که آن را برانگیزد و توسعه دهد، وجود پیدا نمی کنند. قبل از وجود احزاب، افکار عمومی، از خود خیلی مطمئن نیست و تقسیم میگردد. اما به وسیله احزاب از این تشتت و تقسیم جلوگیری می شود و نظر عمومی با صراحت و روشنی ابراز میگردد. احزاب افکار عمومی را تثبیت می نمایند. بدون وجود احزاب، افکار عمومی متغیر است.[۵۷]
احزاب شکل افکار عمومی را تغییر نمی دهند بلکه تکنیک هایی برای بررسی تجلی افکار عمومی ارائه داده و سازماندهی این افکار را در قالب انطباق منافع عمومی با منافع خصوصی بر عهده می گیرند.