۵-۱۵-۲-۲- دوره پنجم ۱۹۹۸ تا کنون
از ۱۹۹۸تا کنون دوره تحقیق و نهادینه سازی هوش هیجانی به شمار می رود . شماری از اصطلاحات در مفهوم این سازه تعریف و معرفی شده و با گسترش مقیاس های جدیدی از این مفهوم روبرو هستیم . مایر ، سالووی و کارسو[۷۰] ( ۲۰۰۰ ) هوش را به عنوان سلسه مراتبی از توانایی های ذهنی در نظر گرفتند که هوش عمومی در راس آن و سپس هوش های کلامی ، فضایی و هوشهای تخصصی تر پس از آن قرار می گیرد . هر یک از این هوش ها شامل هوش هیجانی است که تا حدی معرف بخش مجزایی از هوش عمومی است و آنان متذکر شدند تعیین چهار چوب هوش هیجانی در گستره تحقیقات و نظریه های مرتبط با هوش ، مستلزم احراز شرایط هوش معیار یعنی :
ضابطه مفهومی .
ضابطه همبستگی .
ضابطه تحولی
است و این ضوابط در هوش هیجانی دیده می شود.
۱۶-۲-۲- ضوابط هوش معیار
۱-۱۶-۲-۲- ضابطه مفهومی
توانایی هایی که هوش هیجانی را مشخص می کنند و به رغم مایر و سالووی متمایز کننده عملکرد از رگه های شخصیت و نبوغ هستند در بر گیرنده ملاک مفهومی اند ( کینگ، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از مایر ، سالووی و کارسو ، ۲۰۰۰ ) به عبارت دیگر هوش باید انعکاس عملکرد واقعی ذهن باشد نه اینکه الگوهای رفتاری مرجح ، حرمت خود یا دیگر سازه هایی را منعکس کند که بیشتر با برچسب رگه، تناسب دارند. الگوی پیشنهادی مایر و سالووی مرکب از چهار شاخه است که دامنه آن را از فرایند های روان شناختی ابتدایی ( ادراک ) تا فرایندهای توحید یافته عالی تر ( مهارگری ) گسترده است . به عبارت دیگر ، هوش پیشنهاد شده باید مجموعه ای از توانایی هایی را توصیف کند که به لحاظ مفهومی متمایز از هوش های استقرار یافته باشد .
۲-۱۶-۲-۲- ضابطه همبستگی
این ضابطه به معنای الزامی به همبستگی با دیگر هوش هاست . مایر و سالووی[۷۱] ( ۱۹۹۷ ) در مطالعه خود نمراتی را برای هوش هیجانی پیش بینی کردند که متمایز از هوش های دیگر بود . نتایج بیانگر آن بود که آرمون صرف نظر از شیوه نمره گذاری دارای اعتبار بوده و این سازه به طور مثبت با دیگر انواع هوش همبسته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۱۶-۲-۲- ضابطه تحولی
سازه هوش باید تحولی باشد ( کینگ ، ۱۹۹۹ ، نقل از مایر ، سالووی و کارسو ، ۲۰۰۰ ) دومین مطالعه مایر و سالووی (۱۹۹۷ ) نشان داد که هوش هیجانی همگام با گذار از نوجوانی به بزرگسالی تحول می یابد. همچنان که در این مطالعه پیش بینی شد بزرگسالان نمره بیشتری در مقایسه با نوجوانان دریافت می کنند.
بنابراین با تکیه بر یافته ها می توان اذعان داشت :
الف ) هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هاست و به عنوان مجموعه ای از توانایی ها مستعد عملیاتی شدن است. ( مفهومی )
ب) هوش هیجانی با دیگر انواع هوش همبسته است و توانایی هایی که به وسیله هوش تعریف شده اند باید در یک مجموعه مرتبط شکل بگیرند. ( همبستگی )
ج) هوش هیجانی همراه با افزایش سن و تجربه گسترش می یابد. ( تحولی )تمام تعاریف هوش هیجانی بیانگر ترکیبی از توانایی های شناختی و هیجانی اند ( چرنیس[۷۲] ، ۲۰۰۱ ) . این موضع گیری منعکس کننده درک فرایند ، عصب شناسی است که شناخت و هیجانها در زندگی روانی ( از طریق ارتباط های انبوه و متراکم هیجانی و قشر جدید مخ ) به جای گسستگی و استقلال بویژه در تصمیم گیری های پیچیده ، خود آگاهی ، خود نظم دهی عاطفی، انگیزش ، همدلی و کنش وری بین فردی در هم تنیده شده اند.
۱۷-۲-۲- تمایز اصطلاحات
در ادبیات تحقیق ، اصطلاح شناسی همواره از اهمیت خاصی برخوردار است . چگونگی نامیدن یک پدیده منعکس کننده باورهایی درباره زیر ساخت ها ، عوامل علت شناختی و عوامل دیگری است که در مجموع اساس سیاست ها ، برنامه ها و فعالیت ها را به منظور بهبود بخشیدن به پدیده مورد بحث تشکیل می دهند. ( آستبوری[۷۳]، ۲۰۰۶ )
همچنانکه اصطلاحات متفاوت از یکدیگرند ، تعارض و آثار آنان نیز بالطبع از یکدیگر متفاوت است و از آنجا که مفهوم هوش هیجانی به سبب تکثر آرای موجود در ادبیات تحقیق و چالشهای نظری به اشکال گوناگون ظاهر شده است متمایز کردن این اصطلاحات ضروری به نظر می رسد. بی شک هیچ یک از این اصطلاحات کامل نبوده و واجد مزایا و معایبی هستند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
۱-۱۷-۲-۲- سواد هیجانی
این اصطلاح معمولاَ به اشتاینر نسبت داده می شود و شامل توانایی درک ، بیان و مهارت هیجان های خود و پاسخ دادن به هیجان های دیگران به گونه ای است که این هیجانها برای خود و دیگران مفید واقع شوند.
برای روشن شدن آنچه از اصطلاح « سواد هیجانی » حداقل در سطح فردی برداشت می شود (ویر[۷۴]، ۲۰۰۰ ) تعدادی از توانش های هیجانی و اجتماعی کلیدی را فهرست کرده است:
۲-۱۷-۲-۲- درک خود
داشتن برداشتی دقیق و مثبت از خود
برخورداری از حس خوش بینی نسبت به خود و جهان
برخورداری از پیوستگی و استمرار در جریان زندگی
۳-۱۷-۲-۲- درک و مهار هیجان
تجربه کل دامنه هیجانها
درک علل به نحو مناسب
بیان هیجان ها به نحوی مناسب
مهار پاسخ به هیجانها به طور مؤثر برای مثال مدیریت خشم ، مهارت بر انگیختگی ها
شناسایی شیوه های حفظ طولانی مدت احساسات خوشایند.
استفاده از اطلاعات مرتبط با هیجانها در برنامه ریزی و حل مساله
انعطاف پذیری ، پردازش و دوری گزینی از تجارب دشوار
۴-۱۷-۲-۲- درک موقعیت های اجتماعی و ایجاد روابط
دلبستگی به دیگران
داشتن ارتباط همدلی با افراد دیگر
برقراری ارتباط و ارائه پاسخ مؤثر به دیگران
مهار روابط به طور مؤثر
خود پیروی و برخورداری از استقلال
استفاده از این اصطلاح به رغم آنکه یادآور این نکته است که سواد هیجانی می تواند یاد گرفته شود به جای اینکه کیفیتی فطری و ثابت باشد ، توجه را بر افراد وقابلیت های آنان متمرکز می سازد و موجب غفلت از بافت پیرامونی و تعیین کننده های اساسی بهزیستی هیجانی و اجتماعی می شود.
۱۸-۲-۲- هوش هیجانی
این اصطلاح به ویژه در آمریکا کم و بیش برای توصیف همان سواد هیجانی به کار می رود. بخشی از شهرت واژه هوش ناشی از نفوذ گاردنر و هوشهای شخصی او شامل هوش های درون فردی و برون فردی است . هوش هیجانی ، اصطلاحی است که این دو نوع هوش را زیر چتر خود قرار می دهد وتوسط مایر و سالووی[۷۵] (۱۹۹۷ ) توانایی ادراک دقیق ، ارزیابی و بیان هیجان با توانایی ایجاد و یا دستیابی به احساساتی که اندیشیدن را تسهیل نمایند ؛ توانایی درک هیجان و دانش هیجانی ؛ توانایی نظم دادن به هیجانها به منظور پیشبرد رشد هیجانی و عقلی توصیف شده است.
مفهوم هوش هیجانی موجب رشد ناگهانی توجه به تحقیق و بررسی در زمینه کنش وری مغز به ویژه در مورد نقش محوری بخش هیجانی مغز در پردازش اطلاعات و سطح جدیدی از تحقیقات در زمینه ارتباط های بین هوش هیجانی و اجتماعی و دستاوردهای آموزشی نظیر یادگیری ، تحول شناختی ، اولیای مدرسه و موفقیت های شغلی را مطرح کرد . (ویر[۷۶] ، ۲۰۰۰ )
اگر چه استفاده از این اصطلاح ، این حوزه را با مباحث فیزیولوژی مغز ، تحول عصب شناسی و سبک های یادگیری مرتب می کند اما معانی ضمنی انتظارات علمی ایجاد شده با واژه « هوش » ، مجادلات و چالش های فراوانی را بر انگیخته است . برای مثال در میان روان شناسان اختلاف نظر هست که آیا « هوش هیجانی » و « هوش اجتماعی » واقعاَ به معنای دقیق کلمه وجو دارند ؟ این مجادلات می تواند اعتبار تمام پژوهش هایی را که در زمینه گسترش هیجانی و اجتماعی انجام شده متزلزل سازند. در صورت استفاده یا عدم استفاده از اصطلاح « هوش » و با تمام انرژی و منابعی که صرف مطالعه و گسترش قابلیت های هیجانی و اجتماعی می شود این واژه ، بیانگر امری نسبتاَ ثابت و فطری و غیر آموزش پذیر است.. (ویر ، ۲۰۰۰ )
۱۹-۲-۲- توانش هیجانی
سارنی[۷۷](۲۰۰۰ ) مهارت های مربوط به توانش هیجانی را چنین بر شمرده است :
آگاهی از حالت هیجانی خود با در نظر گرفتن این احتمال که یک نفر هیجانهای چند گانه ای را حتی در سطوح رشد یافتگی بیشتر تجربه می کند ، آگاهی از اینکه فرد ممکن است نسبت به احساس های خود به دلیل پویاییهای نا هوشیار یا فقدان توجه انتخابی ، ناهوشیار باشد.
مهارت در متمایز کردن هیجانهای دیگران بر اساس نشانه های بیانی و موقعیتی که واجد درجاتی از اجماع فرهنگی درباره معنای هیجان هاست.
مهارت در کاربرد واژگان هیجانی و اصطلاحات معمول در فرد ، فرهنگ فرد ودر سطوح رشد یافته تر ، مهارت در کسب پاسخهای فرهنگی که هیجان را با نقش های اجتماعی مرتبط می سازد.
ظرفیت همدلی و همدردی با تجارب هیجانی دیگر.
مهارت در فهم حالت هیجانی درون که با بیان بیرونی مطابقت ندارد هم در خود و هم در دیگران و در سطوح رشد یافته تر فهمیدن رفتار بیان هیجانی خود که ممکن است دیگری را تحت تأثیر قرار دهد .
مهارت در مقابله سازش یافته با هیجانهای نفرت انگیز و اندوهبار با بهره گرفتن از راهبردهای خود نظم دهی ( نظیر تنیدگی شدید ) که شدت یا مدت چنین حالتهای هیجانی را بهبود می بخشد.
آگاهی از اینکه بخشی از ساختار یا ماهیت ارتباط ها به وسیله درجه بی واسطه بودن یا واقعی بودن بیان هیجانی توسط درجه و توازن درون ارتباط به نمایش در می آید. بدین معنی که صحت هیجانی که تا حدی توسط شراکت رشد یافته یا متقابل هیجانهای واقعی تعریف می شود درحالی که رابطه والد – کودک ممکن است شراکت نامتوازنی از هیجانهای واقعی باشد .
گنجایش برای خودکارآمدی هیجانی :خود کار آمدی هیجانی به این معنی است که یک فرد تجربه هیجانی خود را چه به صورت منحصر به فرد و غیر عادی و جه بر طبق قرار دادهای فرهنگی می پذیرد و این پذیرش در پیوند با باورهای فرد در مورد تعادل هیجانی قرار می گیرد.
گفتنی است به رغم آنکه سواد هیجانی و هوش هیجانی در قالب توانش هایی خاص بیشتر قابل آموزش و دستیابی اند اما مجزا در نظر گرفتن این توانش ها می تواند موجب فروپاشی یک مفهوم کل نگر شود.از سوی دیگر اصطلاحاتی مانند « سواد » ، « هوش » و « یادگیری » بر افراد و استعدادهای آنها متمرکزند نه بر بافت پیرامون وتعیین کننده های زیربنایی توانش هیجانی – اجتماعی و بهزیستی .
۲۰-۲-۲- روی آوردهای نظری