اتوماتیکی ارتباط را در میان خودشان راه اندازی و حفظ می کنند. این ویژگی مزیتهای زیادی مثل هزینه پایین، نگهداری آسان شبکه، نیرومندی و ارائه سرویس قابل اعتماد برای شبکه های بیسیم مش ایجاد کردهاست. گرههایی از قبیل(desktop، laptop، PDA و …) به کارتهای شبکه بیسیم مجهز هستند و به طور مستقیم به شبکه مش وصل میشوند [۱]. مشتریهای بدون کارت بیسیم از طریق وصل شدن به مسیریابهای مش بیسیم مثلاً با اترنت به شبکه مش دسترسی پیدا می کنند. بنابراین شبکه های مش بیسیم به کاربران کمک می کنند تا در هر زمان و هر مکانی فعال باشند. علاوه بر این تواناییهای دروازه[۱۲] در مسیریابهای مش، امکان مجتمعشدن شبکه مش بیسیم را با شبکه های بیسیم موجود از قبیل حسگر[۱۳]، Wi-Fi، Wi-MAX، Wi-Media و … میدهد. در نتیجه از طریق یک شبکه مش مجتمع، کاربران درون شبکه مش میتوانند از سرویسهای موجود در شبکه های دیگر استفاده کنند. شبکه های مش بیسیم برای تعداد زیادی از کاربردها مانند، شبکهبندی خانگی ،… استفاده میشوند [۱].
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در قسمت های بعد به معرفی شبکه های مش بیسیم از جنبه های مختلف پرداخته می شود.
معماری شبکه مش
شبکه مش بیسیم شامل دو نوع گره است: ۱-مسیریاب و ۲-کاربر.
یک مسیریاب مش بیسیم علاوه بر توانایی مسیریابی همانند شبکه های بیسیم قبلی، شامل تواناییهای مسیریابی اضافی برای راه اندازی و تامین شبکهبندی مش است. برای بهبود بیشتر شبکه مش، یک مسیریاب مش معمولا به چندین واسط[۱۴] بیسیم مجهز می شود که بر اساس تکنولوژیهای دسترسی بیسیم مختلف یا یکسانی ساخته میشوند. یک مسیریاب مش در مقایسه با مسیریابهای قبلی، می تواند به پوشش یکسان با توانایی انتقال کمتر از طریق ارتباطات چندگامه برسد. با وجود این مسیریابهای مش بیسیم و مسیریابهای قبلی براساس یک بستر سختافزاری یکسان ساخته میشوند. مسیریابهای مش میتوانند براساس سیستمهای کامپیوتری embedded یا براساس سیستمهای کامپیوتری چند منظوره[۱۵] ساخته شوند.
کاربران مش همچنین قابلیت کافی برای شبکهبندی مش را دارند و بنابراین میتوانند به صورت یک مسیریاب کار کنند. اگر چه توابع دروازه یا پل[۱۶] در این گرهها وجود ندارد. به علاوه کلاینتهای مش معمولاً تنها یک واسط دارند. بستر سختافزار و نرمافزار برای کاربرهای مش آسانتر از مسیریابها ساخته می شود. کاربردهای مش تنوع محصول بیشتری نسبت به مسیریابها دارند و میتوانند desktop ، laptop،PDA و… باشند.
معماری شبکه مش بیسیم به سه گروه اصلی دستهبندی می شود:
شبکه ستون فقرات[۱۷] ساختیافته: این نوع از شبکه مش بیسیم شامل مسیریابهای مش است و یک زیر ساختار را برای کاربران ایجاد می کند که به آنها متصل شوند. این مدل می تواند از چندین نوع تکنولوژی رادیویی استفاده کند که در بیشتر موارد از IEEE 802.11 استفاده می کنند. مسیریابهای مش لینکهای خودگردان و خودشفا[۱۸] را بین خودشان ایجاد می کنند. با توانایی دروازه بودن، مسیریابهای مش میتوانند به اینترنت متصل شوند. این کاربرد یک ستون فقرات را برای کلاینتهای سنتی ایجاد می کند و امکان مجتمعشدن شبکه مش بیسیم را با شبکه های بیسیم موجود، میدهد. از طریق قابلیت دروازه در مسیریابهای مش، کلاینتهای سنتی با واسطهای اترنت میتوانند به مسیریابهای مش از طریق لینکهای اترنت وصل شوند. برای کلاینتهای با تکنولوژیهای رادیویی مشابه آنها میتوانند به طور مستقیم با مسیریابهای مش ارتباط برقرار کنند (شکل ۱-۴). این دسته رایجترین نوع استفاده از شبکه های مش هستند. برای مثال شبکه های ارتباط همسایهای[۱۹] میتوانند از این مدل استفاده کنند. مسیریابهای مش در سقف خانهها قرار میگیرند و به صورت یک نقطه دسترسی برای کاربران درون خانه به کار میروند. معمولاً دو نوع رادیو در مسیریابها استفاده می شود: ۱-برای ارتباطات ستون فقرات و ۲- برای ارتباطات کاربر.
ارتباطات ستون فقرات مش میتوانند با بهره گرفتن از تکنیکهای ارتباطی محدوه زیاد، از قبیل آنتنهای جهتدار برقرار شوند [۲].
شبکه کاربری: این روش ارتباط را در میان وسیله های کاربر ایجاد می کند. در این نوع معماری، گرههای کلاینت یک شبکه واقعی را برای انجام مسیریابی و پیکربندی قابلیتهایی مانند ایجادکردن برنامه های کاربردی برای مشتریها تشکیل می دهند، در نتیجه مسیریاب مش برای این نوع کاربرد ندارد (شکل۱-۵). در این معماری یک بسته برای رسیدن به گره مقصد از چندین گام (چندین گره) عبور می کند. این روش معمولاً از یک نوع رادیو برای وسیله ها استفاده می کند. علاوه بر آن ملزومات برای کاربران انتهایی در مقایسه با مدل اول افزایش پیدا می کند زیرا در برخی از کابردها، کاربران انتهایی باید توابع اضافی از قبیل مسیریابی و تنظیم خودکار را نیز، انجام دهند.
شکل ۱‑۴ ستون فقرات ساخت یافته [۲]
شکل ۱‑۵ مدل کاربر [۲]
شبکه ترکیبی[۲۰]: این معماری ترکیبی از دو روش قبلی است، همانطور که در شکل ۱-۶ دیده می شود کاربران مش از طریق مسیریابهای مش به شبکه ارتباط و اتصال دارند. علاوه بر آن با دیگر کاربرهای مش به طور مستقیم ارتباط دارند. در عین حال که شبکه زیر ساختار اتصال به دیگر شبکه ها مثل Wi-Fi، Wi-MAX، سلولی[۲۱] و … را ایجاد می کند، تواناییهای مسیریابی کلاینتها، اتصال و میزان پوشش را نیز در شبکه بهبود میبخشد. این مدل نسبت به دو مدل قبلی کاربردیتر است[۲].
شکل ۱‑۶ نمایی از مدل ترکیبی] ۲[
ویژگیهای شبکه مش بیسیم
ویژگیهای شبکه های مش بیسیم به شرح زیر میباشد:
چندگامه بودن: یک هدف برای گسترش شبکه های مش، گسترش محدوده تحت پوشش شبکه مش بدون قربانیکردن و هدردادن ظرفیت کانال است. هدف دیگر ایجاد کردن اتصال خارج از محدوده دید مستقیم در میان کاربران، بدون لینکهای مستقیم است. برای برآوردن این نیازها، شبکهبندی مش چندگامه ضروری است. در این شبکه میتوان با بهره گرفتن از فاصله لینک کمتر، تداخل[۲۲] کمتر بین گرهها و بهره بردن از استفاده دوباره فرکانس[۲۳] به گذردهی بالاتر بدون هدر دادن محدوده رادیویی مفید رسید.
حمایت از شبکهبندی سیار موردی و توانایی تنظیم خودکار، خودشفایی و خودگردانی: شبکه های مش بیسیم به خاطر معماری قابلانعطاف شبکه، توسعهپذیری، پیکربندی آسان و تحمل خطا کارایی شبکه را بالا میبرند. به خاطر این ویژگیها، این شبکه ها هزینه پایینی دارند و شبکه می تواند هر وقت که نیاز باشد، بهتدریج رشد کند.
تحرکپذیری وابسته به نوع گره: مسیریابهای مش معمولاً کمترین تحرک را دارند در حالی که کاربران مش میتوانند ساکن یا متحرک باشند.
چندین روش دسترسی به شبکه: در شبکه های مش بیسیم هم دسترسی چندگامه به اینترنت و هم ارتباطات همتا به همتا[۲۴] میان کاربران وجود دارد. علاوه بر آن شبکه های مش بیسیم میتوانند با دیگر شبکه های بیسیم مجتمع شوند و سرویسهایی به کاربران انتهایی این شبکه ها ارائه دهند.
محدودیت انرژی وابسته به نوع گره: مسیریابهای مش معمولاً محدودیت خاصی روی مصرف توان ندارند، اما کلاینتهای مش ممکن است نیاز به پروتکلهای کارائی توانی[۲۵] داشته باشند. به عنوان یک مثال، یک حسگر با قابلیت مش برای اینکه کارائی توانی داشته باشد نیاز به پروتکلهای ارتباطی خاص خودش دارد. بنابراین پروتکلهای لایه شبکه و لایه انتقال که برای مسیریابهای مش بهینه میشوند، ممکن است برای کاربران مش مثل حسگرها مناسب نباشند، چون کارائی توانی یک نگرانی اصلی برای شبکه های حسگر بیسیم است.
تطبیقپذیری با شبکه های بیسیم موجود: شبکه های مش ساختهشده بر اساس استاندارد IEEE 802.11 باید با این استاندارد سازگار باشند که هم قابلیت مش داشته باشند و هم کلاینتهای Wi-Fiمرسوم را حمایت کنند. شبکه های مش بیسیم هم چنین باید بتوانند با دیگر شبکه های بیسیم از قبیل Wi-MAXو سلولی همکاری کنند [۲].
گسترش انعطاف پذیری شبکه: شبکه مش بیسیم از مسیریابهای متصل بههم، با توانایی عملکردن در چند حالت، تشکیل شده است. مسیریابها میتوانند یک میزبان، برای تجمیع داده از کلاینتهای مرتبط، و رله[۲۶] و مسیریابی بستهها از دیگر مسیریابها باشند. ناحیه تحت پوشش شبکه، می تواند از طریق واسطهای بیشتر، مسیریابها یا دروازههای اضافی[۲۷]، گسترش یابد. از آنجایی که مسریابها حداقل وابستگی به ساختار زیربنا، یعنی اتصال اینترنت سیمی را دارند، WMNها به راحتی میتوانند پوشش خود را به ناحیه وسیعتری گسترش دهند.
هزینه توسعه مقرون بهصرفه: قطعات مبتنی بر ۸۰۲.۱۱ بسیار ارزان هستند، اما اجتماع بیسیم WMNها با اینترنت، در مقایسه با دیگر قطعات بیسیم مانند ایستگاه پایه[۲۸] در شبکه های سلولی، وابستگی به لینکهای سیمی که در سختافزار و در اتصال گران هستند، را به میزان قابلتوجهی کاهش میدهد. بنابراین هزینه توسعه شبکه نیز به همین میزان کاهش مییابد.
علاوه بر این، از جمله کاربردهای شبکه های مش بیسیم، که در سالهای اخیر مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان به زمینه های زیر اشاره کرد [۲]:
کاربردهای خانگی با پهنای باند بالا
شبکهبندی شهری[۲۹]
شبکهبندی سازمانی[۳۰]
سیستمهای پزشکی و تشخیص سلامتی
سیستمهای ساختمان خودکار
سیستمهای نقل و انتقال
سیستمهای امنیتی
تفاوت با سایر شبکه های چندگامه
بر اساس ویژگیهای گفتهشده در بالا، شبکه های مش بیسیم معمولاً به خاطر نداشتن زیر ساختارهایی که در شبکه های سلولی یا Wi-Fi وجود دارد به صورت یک نوع از شبکه های سیار موردی در نظر گرفته میشوند. در حالی که تکنیکهای شبکهبندی سیار موردی در شبکه های مش بیسیم مورد نیاز است، یکسری الگوریتمهای پیچیدهتر و طراحیهای دیگر نیز درشبکه مش بیسیم مورد نیاز است. یعنی به جای اینکه نوعی از شبکه های سیار موردی باشند، قصد دارند که تواناییهای شبکه سیار موردی را تنوع بخشند و شبکه های سیار موردی در واقع میتوانند یک زیر مجموعه از شبکه های مش بیسیم در نظر گرفته شوند. برای این هدف تفاوتهای بین این دو شبکه در زیر شرح داده میشوند (معماری ترکیبی در نظر گرفته می شود بنابراین همه مزیتهای شبکه مش بیسیم را دارد).
ستون فقرات بیسیم ساختیافته: همانطور که قبلاً توضیح داده شد، شبکه های مش بیسیم شامل یک ستون فقرات بیسیم با مسیریابهای مش هستند. ستون فقرات بیسیم پوشش وسیع همراه با اتصال و استحکام را در شبکه های بیسیم ایجاد می کنند. اما اتصال در شبکه سیار موردی بستگی به همکاری فردی کاربران انتهایی دارد که ممکن است قابل اعتماد نباشد.
مجتمعشدن[۳۱]: شبکه مش از کلاینتهای قبلی که از تکنولوژیهای رادیویی یکسانی به عنوان مسیریاب مش استفاده می کنند حمایت می کند. شبکه های مش بیسیم همچنین توانایی مجتمعشدن با شبکه های موجود و مختلف از قبیل Wi-Fi، اینترنت، سلولی و شبکه های حسگر را دارند و این به خاطر قابلیت دروازه موجود در مسیریابهای مش است. در نتیجه، کاربران در یک شبکه، به استفاده از سرویسهای دیگر شبکه ها از طریق استفاده از ساختار بیسیم مجهز میشوند. شبکه های بیسیم مجتمعشده از طریق شبکه مش بیسیم، مانند ستون فقرات اینترنت هستند.
مسیریابی و پیکربندی تعیینشده: در شبکه های سیار موردی کاربران انتهایی کارهای مسیریابی و پیکربندی را برای دیگر گرهها انجام می دهند. اما در شبکه های مش بیسیم مسیریابهای مش این کار را انجام می دهند. از این رو بار عملیاتی بر روی کاربران انتهایی کاهش پیدا می کند و این باعث مصرف کمتر انرژی می شود و تواناییهای کاربران انتهایی که انرژی محدودی دارند و متحرک میباشند را بالا میبرد. علاوه بر آن ملزومات کاربران انتهایی کمتر می شود و در نتیجه هزینه ساخت وسایل استفاده شده در شبکه مش بیسیم کاهش مییابد.
چندرادیویی[۳۲]: همانطور که قبلاً بحث شد مسیریابهای مش میتوانند به چندین رادیو برای انجام مسیریابی مجهز شوند، این ویژگی، شبکه را برای جداکردن دو نوع اصلی ترافیک در دامنه بیسیم توانا می کند. در حالی که مسیریابی و پیکربندی بین مسیریابهای مش انجام میگیرد، کاربران انتهایی میتوانند با بهره گرفتن از رادیوی متفاوت به شبکه دسترسی داشته باشند و این ویژگی به طور قابلتوجهی ظرفیت شبکه را افزایش میدهد. به عبارت دیگر در شبکه های سیار موردی این عملیات در یک رادیو انجام میگیرند و در نتیجه کارایی کاهش مییابد[۳].
تحرکپذیری: از آنجا که شبکه های سیار موردی مسیریابی را با بهره گرفتن از کاربران انتهایی انجام می دهند، توپولوژی شبکه و اتصال بستگی به حرکت کاربران دارد. این مسأله چالشهای اضافی و مساله پیکربندی شبکه و گسترش آن را به پروتکلهای مسیریابی تحمیل می کند [۳].
برای مقایسه شبکه مش با شبکه حسگر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پهنای باند شبکه های حسگر کم است اما در مقابل پهنای باند شبکه های مش زیاد است.
در اغلب کاربردها گرههای حسگر ثابت هستند اما در شبکه مش بعضی از گرهها ثابت و بعضی دیگر متحرک هستند.
چون در شبکه های حسگر مسأله محدودیت انرژی داریم مصرف بهینه انرژی یک اصل است اما معمولاً در شبکه های مش محدودیت انرژی نداریم چون گرههای مسیریاب که کار مسیریابی را انجام می دهند ثابت هستند.
درشبکههای حسگر منابع محدود هستند، در صورتی که در شبکه های مش منابع به صورت یک مسأله نگران کننده نیستند.
در شبکه های حسگر و مش ترافیکها اغلب از سمت کاربر به دروازه هستند [۳].
چالشهای موجود در شبکه های مش بیسیم
ظرفیت: یکی از مشکلات موجود در شبکه های بیسیم مش ظرفیت پایین این شبکه ها است. ظرفیت پایین شبکه ناشی از چندین عامل است که مهمترین آن، تداخل میان لینکهای بیسیم است. تداخل باعث می شود که مقدار پهنای باند مفید هر لینک بیسیم از مقدار واقعی پهنایباند آن لینک خیلی کمتر باشد. ظرفیت پایین لینکهای بیسیم باعث کاهش گذردهی[۳۳] در شبکه می شود. این مقدار با افزایش تعداد گرهها در شبکه به میزان زیادی کاهش مییابد. طراحی پروتکلهای شبکه مش باید به گونه ای باشد که تداخل در شبکه را کمتر و در نتیجه گذردهی را بیشتر کنند [۴].