تعریف واژه سرمایه در گردش در متون حسابداری، دارایی های جاری منهای بدهیهای جاری است و نشانگر میزان سرمایهگذاری شرکت در وجه نقد، اوراق بهادار قابل فروش، حسابهای دریافتنی تجاری و موجودی مواد و کالا منهای بدهیهای جاری است. برخی نویسندگان، سرمایه در گردش را به وسیله مجموع دارایی ها و بدهیهای جاری معنی میکنند و اختلاف آنها را به عنوان سرمایه در گردش خالص بیان میکنند. بهعبارت دیگر، سرمایه در گردش خالص، معرف آن بخش از دارایی های جاری است که بر بدهیهای جاری فزونی دارد و از طریق وامگیری درازمدت و حقوق صاحبان سرمایه، پشتیبانی شده است (شباهنگ، ۱۳۸۷).
۲-۸- راهبردهای سرمایه در گردش
اهمیت روزافزون سرمایه در گردش در تداوم فعالیتهای واحدهای تجاری موجب شده است که راهبردهای مختلفی برای مدیریت سرمایه در گردش در نظر قرار گرفته شود. واحدهای انتفاعی با بهکارگیری راهبردهای گوناگون در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، میتوانند میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند. هر یک از راهبردهای مختلف دارای میزان ریسک و بازده متفاوتند. مدیران مالی شرکتها نیز با توجه به شرایط حاکم بر وضعیت شرکت و همچنین با توجه به ویژگیهای شخصیتی و فردی خود، از بین راهبردهای جسورانه یا خطرپذیر و یا راهبردهای محافظهکارانه یا خطرگریز و یا ترکیبی از این دو یک راهبرد را انتخاب میکنند (رهنمای رودپشتی و همکاران، ۱۳۸۹). در شرایط اطمینان، فروش، هزینه ها، زمان پرداخت و سایر موارد، آشکارا معلوم است و همه شرکتها دارایی های جاری را فقط در پایینترین سطح نگهداری میکنند. نگهداری سرمایه در گردش بیش از نیاز شرکت، باعث افزایش هزینه تأمین مالی و کاهش سود خواهد شد و هر گونه نگهداری کمتر از حداقل مورد نیاز، باعث تأخیر در پرداخت تعهدات به عرضهکنندگان مواد و کالا و از دست دادن قسمتی از فروش بهعلت کمبود موجودی کالا و محدودیت در استفاده از تسهیلات اعتباری خواهد شد.
در شرایط نبود اطمینان، وضعیت تغییر میکند و شرکتها ملزمند که حداقل وجوه نقد و موجودی کالا را بر اساس پرداختها، فروش و زمان سفارش مورد انتظار و همچنین مقدار اضافی دیگری نگهداری کنند که به آن، ذخیره اطمینان میگویند. همچنین، سطح حسابهای دریافتنی از طریق شرایط اعتباری تعیین میشود و هر قدر شرایط اعتباری بهتر شود، حسابهای دریافتنی برای مقدار معین فروش بیشتر میشود. سیاست سرمایهگذاری جسورانه شرکتها برای دارایی های جاری، باعث میشود که وجه نقد و موجودی کالا به میزان کم نگهداری شود. این نوع سیاست، خطر پرداختنشدن بهموقع بدهی و خطر از دست دادن مشتریان را افزایش میدهد. اغلب، سیاست جسورانه، بیشترین بازده را در پی خواهد داشت، ولی در عوض ریسک بالایی را نیز دارا است؛ در حالی که سیاست محافظه کارانه عکس آن است (جاننثاری، ۱۳۹۱). در ادامه به تبیین راهبردهای مدیریت سرمایه در گردش از دیدگاه رهنمای رودپشتی و کیایی (۱۳۸۷) پرداخته می شود. به بیان رهنمای رودپشتی و کیایی (۱۳۸۷)، مدیران سرمایه در گردش، از دو راهبرد برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده مینمایند:
-
- راهبردهای دارایی های جاری
- راهبردهای بدهیهای جاری
۲-۸-۱- راهبردهای دارایی های جاری
۲-۸-۱-۱- راهبرد محافظه کارانه (در مدیریت دارایی های جاری)
مفهوم این راهبرد آن است که شرکت با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابل فروش، می کوشد نقدینگی خود را حفظ کند. خطر این روش بسیار اندک است، زیرا قدرت نقدینگی نسبتاً زیاد، به شرکت این امکان را میدهد که بدهیها را در موعد مقرر پرداخت کند. همچنین، بهخاطر نگهداری موجودیهای زیاد، خطر از دست دادن مشتری اندک است و شرکت کمتر با خطر ورشکستگی مواجه خواهد شد. اما بازدهی شرکت پائین است.
۲-۸-۱-۲- راهبرد جسورانه (در مدیریت دارایی های جاری)
در این رویکرد، مدیران سرمایه در گردش میکوشند تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابل فروش را به حداقل ممکن برسانند و میزان سرمایه گذاری در موجودی کالا را کاهش دهند. ریسک این رویکرد بسیار بالا است و خطر عدم توان پرداخت تعهدات و از دست دادن مشتری بسیار زیاد است. اما در مقابل، بازدهی شرکت بهخاطر تهیه دارایی های ثابت و گردش عملیاتی زیاد دارایی های جاری، افزایش مییابد.
۲-۸-۲- راهبردهای بدهیهای جاری
۲-۸-۲-۱- راهبرد محافظه کارانه (در مدیریت بدهیهای جاری)
مدیر محافظهکار می کوشد تا در ساختار مالی شرکت، میزان وامهای کوتاهمدت را به حداقل برساند و برای تهیه دارایی های جاری، از وامهای بلندمدت که بهره شناور دارند، استفاده می کند. در پارهای مواقع، بهجای اخذ این گونه وامها، از منابع دیگری نظیر سرمایه صاحبان سهام تأمین مالی می کند. شرکتی که وامهای کوتاهمدت را به حداقل ممکن میرساند، احتمال ریسک ورشکستگی و ناتوانی در پرداخت بهموقع وامها را به شدت کاهش میدهد. همچنین استفاده از وامهای بلندمدت و حقوق صاحبان سهام به جای وامهای کوتاهمدت باعث افزایش هزینه سرمایه و کاهش نرخ بازده سهامداران شرکت می شود.
۲-۸-۲-۲- راهبرد جسورانه (در مدیریت بدهیهای جاری)
در این رویکرد مدیر می کوشد سطح وامهای کوتاه مدت را به حداکثر برساند و دارایی های جاری خود را از محل این وامها تأمین کند. اگر سطح وامهای کوتاهمدت یک شرکت به حداکثر برسد، خطر احتمال اینکه شرکت نتواند بهموقع آنها را بازپرداخت کند، افزایش خواهد یافت و وقتی بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه است، گرفتن وامهای کوتاه مدت به آسانی میسر نمی شود و هزینه آن بالا خواهد رفت.
سیاستی که یک مدیر در اداره امور سرمایه در گردش شرکت در پیش میگیرد، ممکن است با توجه به دارایی های جاری و بدهیهای جاری باشد. اگر شرکتی در مورد بدهیهای جاری یک راهبرد جسورانه اتخاذ کند و در مورد دارایی های جاری نوعی راهبرد محافظه کارانه در پیش گیرد، سیاست کلی شرکت متعادل و بین ریسک و بازده نوعی توازن برقرار میگردد. چنانچه شرکت هم در مورد مدیریت دارایی های جاری و هم در مورد مدیریت بدهیهای جاری سیاست جسورانه اتخاذ کند، سیاست کلی شرکت متهورانه بوده و ریسک و بازده افزایش مییابد.
در نمودار شماره ۲-۱، مفهوم ترکیب این دو راهبرد در اجرای سیاست سرمایه در گردش نشان داده شده است.
نمودار ۲-۱٫ ویژگیهای ریسک و بازده با توجه به سیاستهای سرمایه در گردش
۲-۹- مدیریت بهینه سرمایه در گردش