از مسائل مهم،موضوع کتابت و نوشتن مطالب بیان شده از سوی مربی و نیز نوشتن، خلاصه و چکیده کتبی است که مربی مطالعه میکند، چراکه گاه با گذشت زمان، مطالب یادداشت نشده فراموش شود.
رسول گرامی اسلامi فرمود:
قَیِدّوا العِلمَ قِیلَ وَمَا تَقیِیدُهُ؟ قَال: کِتَابَتُهُ؛ دانش را ببندید؛ گفته شد: آن چگونه است؟ فرمود: نوشتن و یادداشت نمودن آن.(امین زاده، محمد رضا،۱۳۷۶، ص۱۳۹)
و امام صادق۸ دراین باره می فرماید:اُکتُبُوا، فَاِنَّکُم لَا تَحفِظُونَ اِلَّا بِالکِتَابِ بنویسید؛ زیرا شما توان نگهداری دانش را ندارید مگر با نوشتن. (همان،ص۱۴۰)
در حدیثی از امام رضا۸ نیز میخوانیم: قَیّدوا العِلمَ بِالکتابَهدانش خود را با قلم مهار کنید. (مجلسی،محمدباقر،۱۳۸۵،ج۲،ص۵۵)
بنابر این مربی نیز باید به متربی آموزش داده و از وی بخواهد آموخته هایش را ثبت کند و بر این امر نظارت نموده و افرادی را که به نحو احسن آموخته ها را ثبت مینمایند مورد تقدیر قرار دهد.
امام حسن ۸ پسران خود و پسران برادرش را خواست و به آنان فرمود: شما نوباوگان خانواده هستید و روزی فرا رسد که بزرگسالان خانواده های دیگری باشید، پس علم بیاموزید و هر یک از شما نمیتواند علم را حفظ کند، آن را بنویسد و در منزل نگه دارد تا در مواقع لزوم از آن بهره مند شود. (جوادی آملی، ۱۳۹۱،ص۸۵)
نویسندگانِ کتبِ تعلیم و تربیت اسلامی می گویند برای جلو گیری و فراموشی، شاگرد باید درس خود را تکرار کند. معروف است که: الدرسُ حَرفُ والتِّکرارُ اَلف؛ درس با یکبار انجام میپذیرد، امّا برای نگهداری آن هزار بار باید تکرار کرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بنابراین، تکرار و تمرین در آموزش یکی از بدیهیات اولیه هر نوع آموزش است و گرچه تعلیم ممکن است با یک بار بیان محقق شود، ولی تربیت نیاز به تکرار و تمرین دارد و معمولاً با یک تذکر حاصل نمی شود، چنانکه خداوند برای هدایت بشر پیغمبرانش را پی در پی فرستاد.اَرسَلنَا رُسُلَنَا تَترا (مومنون، ۴۴)
و در جای دیگر میفرماید: وَامُر اَهلَکَ بُالصَّلاهِ وَاصطَبِر عَلَیهَا (طه،۱۳۲) خانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش.
پس معلم باید شاگردان را به اشتغالات علمی در تمام اوقات و ارائه آن در جلسات درس تشویق و ترغیب نماید و راه نقادانه پرسش و مباحثه را باز نماید.
۳-۲-۲- توجه به زمان و مکان آموزشی:
انتخاب زمان مناسب، در همه امور و از جمله در تعلیم و تربیت نقش اساسی دارد. قرآن کریم در باره برخی زمانها می فرماید:
اِنَّا أنزلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدر، یعنی نزول بهترین کتاب در شب قدر بوده است.
وَبِالأسحَارِ هُم یَستَغفِرون(ذاریات،۱۸) بنابر این، بهترین زمان استغفار، سحر است.
در سرگذشت حضرت زکریّا نیز داریم که ایشان در شرایط خاص زمانی و مکانی، برای بچه دار شدن دعا کرد و دعای او مستجاب شد. هُنَالِکَ دَعَا زَکَریَّا(آل عمران،۳۸)
برای بسیاری از عبادات، در ایام و ساعات خاصی پاداش های ویژه ذکر شده است، نظیر ماه رمضان، دهه
ذی الحجه و روز عرفه.
بنابر این مربی نیز باید در مسائل آموزشی به نقش عنصر زمان توجه نماید.
مربی همچنین باید زمان هر جلسه را در نظر داشته باشد تا باکمی یا زیادی وقت مواجه نشود یا وقت کلاس را به مطالب بیهوده و کم فایده صرف نکند، چرا که زمان و عمر رفته مجددا باز نمی گردد و جبران زمان و عمر گذشته کاری بسیار مشکل است. از سوی دیگر، مربی در برابر پروردگار باید پاسخگو باشد و از جمله نعمت هایی که در قیامت از آنها سوال میشود اوقات عمر و جوانی است.
مکان نیز در تعلیم و تربیت نقش بسیار مهمی دارد ومربی باید مکانهای مناسبی را برای این امر در نظر بگیرد. اسلام برای بعضی مکان ها احترام خاصی قائل شده است، نظیر مکه، مدینه، عتبات و مساجد.
خداوند متعال به جناب موسی خطاب میکند: فَاخلَع نَعلَیکَ إنَّکَ بِالوَادِالمُقَدَّسِ طُوی(طه،۱۲) کفش خود را درآور که در وادی مقدسی قرار گرفته ای.
محل تدریس از نظر سرما و گرما، نور کافی، رنگ و مساحت، تزئینات و چینش وسائل نیز میتواند برای شنونده جاذبه ایجاد نماید، چنانکه رنگ لباس معلم در نگاه به او بی تاثیر نیست. همچنین فراهم نمودن آرامش محیط هم در پرورش متربی فوق العاده موثر است و مربی و متربی میبایست با کمک و همکاری یکدیگر، محیط تحصیل را از هر جهت آماده نمایند.
۳-۲-۳- آموزش تدریجی:
استاد و مربی برای تدریس موفق، باید روش خود را با فهم شاگردان و مراحل عقلی آنها هماهنگ نماید و در تدریس خود بیانی را بکار برد که کاملاً با شرایط سنی و درک آنان مطابقت داشته باشد، چنانکه در دستورات واحکام شارع مقدس نیز بعضی از واجبات به شرایط سنی بستگی دارد و در حقیقت، توانایی عقلی و جسمی مکلفان لحاظ شده است. مربی همچنین برای حصول نتیجه، باید نظم و ترتیب در گفتار و تدریس را رعایت نماید و در تفهیم مطالب آنچه را لازم است قبلاً گفته شود، پیش از مطالب بعدی بگوید. به عبارت دیگر، شاگرد را باید از مسائل آسان به مشکل سیر دهد، چراکه در امر تعلیم باید از آنچه در معلومات متربی وجود دارد شروع نمود و طبق سیر تدریجی عقل او گام برداشت تا یک موضوع مشکل براحتی حل شود. در یک کلام، مربی در ارائه مطالب باید مراعات سن و فهم متربیان را بنماید و درجه پختگی عقل و شعور آنها را تشخیص دهد و به قدر فهمشان سخن گوید. چنانکه رسول مکرم اسلام می فرماید: ما گروه انبیاء موظفیم با مردم، بقدر توانایی فکر و اندیشه آنها گفتگو کنیم.( حجتی، محمد باقر، ۱۳۵۸، ص۲۹۰)
۳-۳- لزوم استفاده از شیوه های جذاب:
۳-۳-۱- طرح سوال:
خداوند متعال در قرآن کریم با طرح سوال از مردم، آنها را به اندیشه وا میدارد، چرا که اندیشیدن زمینه تلاش و شکوفائی را در پی دارد. در اینجا فقط به یک نمونه از آن اشاره میکنیم:
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر-۹)
بگو آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند، تنها خردمندان متذّکر میشوند.
گرچه این سوال، پرسشی آشکار و مقایسه ای روشن میان آگاهان و نا آگاهان است، اما به هر حال، مخاطبان را به فکر فرومیبرد و آنان را به علم آموزی تشویق می کند و نیز عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن مینماید.
۳-۳-۲- نمایش عملی:
معلم باید عملاً مسائل را به متربیانش آموزش دهد. به عنوان مثال، خودش با منظم بودنش نظم و ترتیب را به شاگردانش یاد دهد. او باید حتی با طرز نشستن خویش در کلاس، رعایت موازین ادب و اخلاق را به آنان بیاموزد و بداند طرز رفتار ظاهری او در رفتار شاگردان بسیار موثر است. معلمی که معمولا برای حضور در کلاس تاخیر می کند و یا در انجام وظایف خود مسامحه و سهل انگاری می نماید در عمل، رفتار اشتباه را به آنان تعلیم می دهد و در این صورت، نصیحت خود را نیز بی اثر می سازد. همچنین معلمی که معمولا با لباسی کثیف و نامرتب وارد کلاس میشود و یا به هنگام نشستن در کلاس، وزانت و وقار لازم را ندارد، به طور ناخودآگاه شاگردان را به سوی بی نظمی و بی ادبی سوق می دهد.
در مقابل، معلمی که به وظایف خود آشنا بوده و در اعمال خود، منظم، و در گفتار و رفتار خود با ادب است اعمال و رفتارش درس اخلاق برای شاگردانش می باشد. پس معلم باید بداند که زبان حال او بیشتر از زبان قال او موثر است و باعث دگرگونی در اعمال و رفتار شاگردان میشود.
معلمان همچنین گاه باید درس را به صورت نمایش گونه به متربیان یاد دهند.
در روایت آمده که پیامبر اکرم پس از نزول آیه شریف"وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ (انعام-۱۵۳)؛این راه مستقیم من است؛ از آن پیروی کنید؛ و از راه های پراکنده (وانحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور میسازد"با دست خود خط راستی کشید و فرمود «راه خدا این گونه مستقیم است»؛ سپس خطوطی در راست و چپ آن خط کشید و فرمود: این راه های غیر خداست و هیچ یک از این راه ها نیست مگر آنکه شیطانی بر سر آن قرار میگیرد و مردم را به سوی خود دعوت میکند. (طباطبائی،۱۳۵۰،ج۷،ص۳۹۸)
امام حسن۸ و امام حسین ۸ نیز با نمایش وضو گرفتن در برابر پیر مردی که غلط وضو می گرفت، ضمن آموزش وضو به وی، او را تحت تأثیر قرار دادند ونگذاشتند آبرویش نیز برود.
۳-۳-۳- استفاده از داستان:
از جمله موفقیت های یک مربی این است که از نقل داستان و قصه در خلال تعلیم و تربیت بهره ببرد و بدین وسیله نکات تربیتی را به متربیان منتقل نماید، چرا که استفاده بجا از داستان هم سبب رفع کسالتِ مستمعان میگردد و هم سبب عبرت آموزی آنان میگردد. همچنین یکی از دلایل اثر گذاری قصه و داستان بر روی انسان، تمایل قلبی او به داستان است. معمولاً کتاب های تاریخی و داستانی در طول تاریخ بشری رونق خاصی داشته و قابل فهم برای اکثر مردم بوده است، در حالی که مباحث استدلالی و عقلانی را گروه اندکی پیگیری میکردهاند.
قرآن مجید نیز مسائل تربیتی را در قالب داستان بیان داشته تا سبب تربیت و عبرت گیری همگان گردد. این کتاب الهی به گوشه ای از قصص انبیاء و امّتهای آنان اشاره میکند تا مردم بفهمند سنّت و روش خدای متعال در سایر امتها چه بوده، و نیز عبرت بگیرند و حجّت هم بر آنان تمام شود. خداوند متعال می فرماید:
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ (یوسف-۳)
ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن که به تو وحی کردیم برتو باز گو میکنیم؛ مسلماً بیش از این، از آن خبر نداشتی.
قَصَص هم به معنای داستان و هم به معنی نقل داستان است. قصه و داستان در تربیت انسان سهم بسزایی دارد، زیرا داستان تجسم زندگی یک اُمت و تجربه عملی یک ملّت است و هر چه با تاریخ و سر گذشت پیشینیان بیشتر آشنا باشیم، گویا به اندازه عمر آنان زندگی کردهایم.
حضرت علی ۸ در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن ۸ میفرماید: فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه کردهام و به آنها آگاهم که گویا با آنان زیستهام و به اندازه آنها عمر کردهام.
البته داستانهای قرآن با سایر داستانها تفاوت های بسیاری دارد، چراکه:
قصه گو خداوند است. (نَحنُ نَقُصُّ)