واژگان کلیدی:
آیههایی از قرآن کریم بیانگر توجه ویژه قرآن پیرامون دشمنشناسی است نمونههایی از آن را در اینجا یادآور میشویم:
۲-۴-۱٫کید:«الکید: صیاح الغراب بجهد. و الکید. إخراج الزند النار. و الکید: التدبیر بباطل أو حقّ. و الکید: الحرب»:[۴۴]کید یعنی فریاد کلاغ به بلندی و یعنى چوب آتش زنه آتشش که کم و کند است. و تدبیر به باطل یا حق و کید به معنی جنگ.
کید عبارت است از حیله، نیرنگ، فریب دادن و نیز کوشش کردن است.[۴۵]کید نوعی حیله و چاره جویی است که بر دو گونه نکوهیده و پسندیده میباشد، هر چند استعمال آن در مذموم بیشتر است.[۴۶]
صاحب مجمع البحرین در معنی کاد مینویسد: «کاد یعنی نسبت به او نیرنگ کرد. و کائد به فردی، زمانی اطلاق میگردد که نسبت به کسی با نیرنگ، عملی را انجام دهد و او را در ضرر و زیان قرار دهد».[۴۷]
کید: «کاری است که فردی با رفیقش از راه حیله انجام می دهد تا او را در مکروه و ناملایمی افکند».[۴۸]
کید:« درخواست چیزى از دیگرى با نارضایتى و کراهت او، چنانچه زلیخا کارى را از یوسف میخواست که حاضر بدان نبود و از آن امتناع داشت».[۴۹] کید: «نقشه کشیدن در پنهان براى ضرر زدن به دیگرى» .[۵۰]
و کید: عبارت است از مکر شدید و مکر با سه قید محقّق گردد: فکر و تدبیر و عمل و حرکت و برنامه إضرار بر دیگرى.[۵۱]
۲-۴-۱-۱) بررسی آیات «کید»:
۲-۴-۱-۱-۱) إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداًًوَ أَکِیدُ کَیْداً، فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً [۵۲]: ضمیر «اِنَّهُم» راجع به کافران و معارضان با قرآن و حکومت آنست. کید، نقشه و ساخت و سازهاى پنهان براى غافلگیرى است. دو فعل مضارع «یکیدون. اکید» اشعار به استمرار و همیشگى بودن این دوگونه کید دارد. کیداً، دلالت بر نوعى کید می نماید که متناسب با کید کننده است: دامها و کیدهاى کافران و منافقان بافته رشتههاى اوهام و ناشى از اندیشههاى شیطانى و قدرت هاى محدود و در میان کوره راههاى تاریک و گمراهى است: «وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ»[۵۳]. کید خداوند حکیم و قاهر در طریق هدایت و نور و بر مبناى حکمت و ناشى از قدرت پایدار و نظام و سنن عالم و اجتماع است: «إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ».[۵۴]
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً[۵۵]: دشمنان پیوسته مکر وحیله می کنند. نکتهی قابل توجه در این آیه، آن است که کلمه «یکیدون» به صیغه فعل مضارع بیانگر دوام و استمرار تؤطئههای دشمنان است[۵۶]. که باترفندها و القای شبههها و ایراد افکنی، مردم را برای مبارزه کردن با قرآن فرا میخوانند.[۵۷]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
خداوند در این آیه براى تسلّى خاطر پیامبر(صلّى اللّه علیه و آله) و مؤمنان از یک سو و تهدید دشمنان اسلام از سوى دیگر مىافزاید: «آنها پیوسته حیله مىکنند» و نقشهها مىریزند (انّهم یَکیدون کَیداً)[۵۸]
صاحب تفسیر نوین در ذیل آیهی ۱۵، سورهی طارق چنین می نویسد: «کتب لغت «کید» را چنین معنى کردهاند: حیله و مکر- خدعه- خبث- جنگ- بدخواهى یعنى قطعاً مشرکان مکه سخت چاره جوئى- فریبکارى- نیرنگسازى- پلیدى و بدذاتى و بدخواهى و بالاخره جنگ و ستیز می کنند تا جلو نفوذ قرآن و تأثیر دعوت تو را بگیرند. آرى آنها نقشهها کشیدند تدبیرها کردند، کوششها نمودند تا اسلام پیشرفت نکند نسبت سحر و کهانت، شاعرى و جنون به حضرتش دادند، تطمیعش کردند که اگر زن زیبا، پول و ثروت یا ریاست و مقام میخواهى همه را به بهترین وجه برایت فراهم میکنیم گروندگان را آزردند، شکنجه دادند و کشتند پیمان نامه امضاء کردند که کسى با پیغمبر و کسانش، معامله و معاشرت و ازدواج و مراوده نکند. وقتى از هیچکدام از این کارها نتیجه نگرفتند تصمیم به کشتنش در دار الندوه گرفتند. آنهم عملى نشد».[۵۹]
صاحب «اطیبالبیان» در تفسیرش ذیل این آیه، چنین مینویسد: «مفسرین نظر به این که کید و مکر از صفات خبیثه است و ساحت قدس ربوبى منزه است لذا کید و مکر را حمل بر عقوبت و عذاب کردند یعنى عذاب من سخت است، لکن کید و مکرى که از صفات رذیله شمرده شده با مؤمنین است و اما با کفار بهخصوص در مقام عقوبت از صفات بارزه است چنانچه گفتند امیر المؤمنین (علیه السّلام) در جنگ با عمرو ابن عبدود بعد از ضربتى که بر فرق على(علیه السّلام) آمد فرمود با این شجاعتت کمک از براى تو می آید، برگشت ببیند کیست به کمک آن آمده حضرت ضربتى بر ران آن ملعون زد که در غلطید و روى زمین افتاد و همچنین حضرت قاسم (علیه السّلام) در مقابل ازرق شامى فرمود: بند رکاب اسبت را ببند خم شد ضربتى بر کمر او زد دو نیم شد بنابراین کید و مکر الهى اینست که معاملهاى با کفار می کند که بر حسب ظاهر آنها را خوش آید مثل اقبال دنیا از سلطنت و ریاست و جاه و مقام و مکنت و دولت ولى در حقیقت عین عقوبت است لذا میفرماید:« وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ»[۶۰] و نیز میفرماید:« إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً وَ أَکِیدُ کَیْداً فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً »[۶۱] ، که تفریع میفرماید بر کید خود که اى پیغمبر من آنها را مهلت ده من آنها را مهلت دادم تا زمان عقوبت و البته کید خدا محکم است و مکر او شدید».[۶۲]
۲-۴-۱-۱-۲) انَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً[۶۳]: یعنى مکر و سیاست شیطان همیشه محکوم به شکست و خذلان است[۶۴]. نیرنگ شیطان در همه حال و در همه وقت، ضعیف است و چنین نیست که گاهى ضعیف باشد و گاهى ضعیف نباشد. آوردن «کان» در جمله نیز براى تاکید همین معنى است.[۶۵] اما کید خداوند حکیم و قاهر در طریق هدایت و نور و بر مبناى حکمت و ناشى از قدرت پایدار و نظام و سنن عالم و اجتماع است: «إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» قرآن که خود قول حق و فصل است، مظهرى از نقشه حقّ و کید حکیمانه خداوند مىباشد که مانند اژدهاى موسى کیدهاى ساحران و افسونگران را باطل مىنماید و بر طبق نظام و سنن خداوند پیش مىرود.[۶۶]
قتاده و مجاهد گویند: یعنى نیروى خداوند سخت است. حسن گوید: یعنى غضب خداوند سخت است. زجاج گوید: یعنى قدرت و عذاب خداوند سخت است. جبائى گوید: یعنى کید و مکر خداوند نسبت بهکفار شدید است.[۶۷]
نکته جالب: اگر گفته شود: چگونه خدا در این آیه می فرماید: (إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً)و در آیه ۲۸ سوره یوسف، درباره کید و مکر زنان میفرماید: (إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ) یعنى حتماً کید و مکر شما زنان بزرگ است. در صورتى که کید و مکر شیطان از مکر زنان بزرگتر است؟جواب میگوئیم: کید و مکرى که آیه مورد بحث میگوید: در مقابل کید و قدرت خدا است. و تردیدى نیست که قدرت خدا مافوق هر قدرت و مکرى است. ولى کید و مکرى که در آیه ۲۸ سوره یوسف راجع به زنان میگوید در مقابل کید و مکر مردان میباشد.[۶۸]
۲-۴-۲) مکر:
واژهی«مکر» که در قرآن با مشتقاتش ۴۳ بار به کار رفته به معنی خدعه و نیرنگ در خفا و نیرنگ پنهانی است. هرگاه کسی را با حیله بازی از هدفش باز دارند، مکر گفته می شود.[۶۹]
راغب اصفهانی در معنی مکر مینویسد:«المَکْرُ: صرف الغیر عمّا یقصده بحیله و ذلک ضربان: مکر محمود، و ذلک أن یتحرّى بذلک فعل جمیل و على ذلک قال: وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ* [آل عمران/ ۵۴]. و مذموم و هو أن یتحرّى به فعل قبیح، قال تعالى: وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ [فاطر/ ۴۳]، وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا [الأنفال/ ۳۰]، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ مَکْرِهِمْ [النمل/ ۵۱]. و قال فی الأمرین: وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً [النمل/ ۵۰] و قال بعضهم: من مکر اللّه إمهال العبد و تمکینه من أعراض الدّنیا، و لذلک قال أمیر المؤمنین رضی اللّه عنه: من وسّع علیه دنیاه و لم یعلم أنّه مُکِرَ به فهو مخدوع عن عقله».[۷۰]
یعنی: مَکْر یعنى با حیله و نیرنگ کسى را از مقصدش دور کنند و برگردانند که دو گونه است: مکر پسندیده که به وسیله آن قصد کار خوبى بشود در این معنى گفت: وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ[۷۱].
و مکر و حیله مذموم و ناپسند که کسى کار زشتى را قصد کند.«وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»[۷۲] و «وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا»[۷۳] و «فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ مَکْرِهِمْ».[۷۴]اما در مورد حیله خوب و بد آیه: وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً.[۷۵] بعضى گفتهاند، مکرى که از سوى خدا براى کار نیک است همان مهلت دادن به بنده است تا از امور دنیائى و متاع دنیوى بهرهمند شده و تمکین یابد و جزایش را ببیند. از این جهت على (علیه السّلام) فرمود: «من وسع علیه دنیاه و لم یعلم انّه مکر به فهو مخدوع عن عقله» :یعنى کسى که دنیا برایش توسعه داشت و نفهمید که بدست آوردن افزون بر نیاز از متاع دنیا براى او فریبى است که گرفتار نیرنگش شد و براى کار نیک چنین وضعى دارد نه پرداختن به اعمال قبیح چنین کسى عقلش او را فریب داده کم خرد است.[۷۶]
صاحب قاموس ذیل واژهی «مکر» چنین مینویسد: «مکر: تدبیر. اعمّ از آن که در کار بد باشد و یا در کار خوب. در مفردات و اقرب الموارد میگوید: مکر آنست که شخص را به حیلهاى از مقصودش منصرف کنى و آن دو نوع است محمود و مذموم. محمود آنست که از آن کار خوبى مراد باشد و مذموم به عکس است. در المنار گفته: مکر در اصل تدبیر مخفى است که مکر شده را به آنچه گمان نمیکرد، میکشد و اغلب در تدبیر بدکار میرود».[۷۷] اینکه در قاموس گفته: المکر: الخدیعه و در صحاح آمده: المکر: الاحتیال و الخدیعه. هر دو معنى غالب را در نظر گرفتهاند. بنابر قول اقرب، مفردات، مجمع و المنار مکر اعمّ و شامل تدبیر خوب و بد هر دو است. مؤیّد این سخن قول خداوند است که فرموده: اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ.[۷۸] وصف «السّیّئ» میرساند که مکر فى نفسه گاهى سیّئ است و گاهى حسن ایضاً آیات: فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا.[۷۹] و هم چنین آیه ی :أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ[۸۰].[۸۱]
احمد مصطفی مراغی در تفسیرش مکر را اینگونه معنی کرده است: «مکر در اصل، تدبیر مخفی است که مکر شده را نسبت به آنچه که گمان نمیکرد می کشاند و غالباً در تدبیر بد و ناپسند به کار میرود».[۸۲]
۲-۴-۲-۱) نکاتی در مورد واژه مکر:
۲-۴-۲-۱-۱) در بسیارى از آیات آنگاه که نسبت مکر به خدا داده شده مکر در مرتبه ثانى است یعنى اوّل مکر بدکاران در مقابل دین حق و دستور خداوند است سپس مکر خدا و آن دو جور است مجازات و غیر آن مثلاً در آیه: وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ[۸۳]. مراد از «یَمْکُرُونَ» حیله و تدبیر مشرکین است که میخواستند حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله) را بکشند یا زندانى کنند و یا تبعید نمایند و مراد از «یَمْکُرُ اللَّهُ» همان تدبیر خداوند است که آن حضرت را مأمور به هجرت نمود.
ایضاً در آیه: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ[۸۴]. که مراد از مکر اول حیله یهود است درباره کشتن عیسى (علیه السّلام ) و منظور از مکر اللّه نجات دادن عیسى (علیه السّلام ) از دست آنها است. ولى در آیاتى نظیر: وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ. فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ[۸۵]. منظور از مکر اوّل طفره زدن و انحراف کفّار است از پیروى حضرت صالح (علیه السّلام) و غرض از مکر دوّم هلاکت و عذاب آنهاست که همگى از بین رفتند و مکر خدا نتیجه طبیعى مکر آنها بود چنانکه فرموده: «فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ» و نیز روشن می کند که مکر خدا همان «دمرنا» است. ایضاً: إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فِی آیاتِنا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً [۸۶].
۲-۴-۲-۱-۲) در اینگونه آیات نسبت مکر بهخدا اشکالى ندارد که مکر خدا همان تدبیر خدا و تقدیراتى است که به حرمان و عذاب بدکاران می شود و آن در مرتبه ثانى از خدا ممدوح است که مقتضاى عدالت جز آن نیست وگرنه بد کار و نیکو کار از هم شناخته نمیشوند پس آن مکر ممدوح است زیرا که عدالت است: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».[۸۷]
۲-۴-۲-۱-۳) گاهى مکر منسوب به خدا مکر ابتدائى است مثل: أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ[۸۸]. معلوم است که مراد از مکر، عذاب خداست در مقابل نافرمانى مردم. بنابراین مکر خدا به عنوان مجازات صحیح و مکر ابتدایى از خداوند ممتنع است .یعنی: کلمه” مکر” به معناى این است که شخصى دیگرى را غافلگیر کرده و به او آسیبى برساند، این عمل از خداى تعالى وقتى صحیح است که به عنوان مجازات صورت بگیرد، انسان معصیتى کند که مستحق عذاب شود و خداوند او را از آنجایى که خودش نفهمد معذب نماید و یا سرنوشتى براى او تنظیم کند که او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود به سوى عذاب برود و اما مکر ابتدایى و بدون اینکه بنده معصیتى کرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است.[۸۹]به طور کلّی میتوان چنین نتیجه گیری گرفت که: « وَ قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً یَعْلَمُ ما تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ …»[۹۰]. این آیه صریح است در اینکه تدبیر کلّى مال خداست و تدبیر دیگران در مقابل تدبیر خدا هیچ است و کارى از پیش نمی توانند برد.[۹۱]
۲-۴-۲-۱-۴) مکر در لغت عرب با آنچه در فارسی امروز از آن میفهمیم، تفاوت بسیار دارد در فارسی امروز مکر به نقشههای شیطانی و زیانبخش گفته می شود درحالیکه در ریشه های لغت عرب «مکر» هر نوع چاره اندیشی را میگویند که گاهی خوب و گاهی زیانآوراست.[۹۲]
۲-۴-۲-۱-۵) کیفر مکر و فریب: محمّد بن حسن بن على (ع) از پدرش از جدّش امیر مؤمنان (ع) نقل کرده است که آن حضرت مکرّر مىفرمود: مکر و فریب در آتش جاى دارد.[۹۳]
هشام بن سالم در حدیثى مرفوع از امیر المؤمنین (علیه السلام) حدیث کند که فرمود: اگر نبود که مکر و فریب کارى در آتشند من مکر اندیشترین مردمان بودم. گویا جهت اینکه حضرت این سخن را فرموده این بود که مردم معاویه را مردى سیاستمدار و عاقل میدانستند، و آن حضرت را سست رأى مىپنداشتند، چون میدیدند که حیلههاى معاویه که بر پایه دروغ و مکر بنا نهاده شده بود پیشرفت میکرد، پس آن حضرت بیان فرماید: که او به این نیرنگها آشناتر است ولى چون آنها مخالفت با دستور خدا است آنها را بهکار نبندد چنانچه سید رضى (ره) در نهج البلاغه از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: «و ما در زمانى واقع شدهایم که بیشتر مردم آن مکر را زیرکى پندارند و نادانان ایشان را زیرک خوانند، آنها را چه شده است؟ خدا ایشان را بکشد، مرد نیرومند و کاردان راه حیله و نیرنگ را میداند ولى امر و نهى خدا جلوگیریش کند و با اینکه به رأى العین آن را دیده و دانسته و توانائى بهکار بردن آن را دارد وامیگذارد و کسى که در دین از هیچ گناهى باک ندارد فرصتجوئى می کند و مکر را به کار اندازد …»[۹۴] و آشناتر بودن آن حضرت به مکر و حیله و داناتر بودنش در به کار بردن آن روشن است زیرا آن حضرت به همه چیز داناتر از دیگران بوده است.[۹۵]
۲-۴-۲-۲) بررسی آیه «مکر»:
۲-۴-۲-۲-۱) وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ[۹۶]: (خدا بهترین مکر کنندگان است) یعنى منصف و عادلترین مکرکنندگان است زیرا مکر آنها ظلم است و مکر او عدل و انصاف و اما اینکه خداوند به خود نسبت مکر داده از باب مزاوجت (که یکى از وجوه بلاغت است) میباشد چون قبلاً اسم مکر برده شده مثل آیه شریفه: «اگر کسى به شما اعتداء و تجاوز کرد شما مانند آن بوى اعتداء و تجاوز کنید» با اینکه دومى اعتداء نیست بلکه مجازات است به لفظ اعتداء ذکر کردهاند و این یکى از وجوه بلاغت است. مثلاً مجانست و مقابله که اولى مثل «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»[۹۷] و دومى مثل آیه شریفه «ماذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً»[۹۸] به نصب خیراً که با سؤال مطابقه کند و مقابله مثل «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ إِلى رَبِّها ناظِرَهٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ باسِرَهٌ تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَه[۹۹]ٌ.[۱۰۰]
«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ»[۱۰۱]
شأن نزول این آیه قضیّهی«دارالنّدوه» است خداوند در این آیه میفرماید: ای پیامبر، به یاد آور، یا به یادشان بیاور آن وقتى را که کافران نسبت به تو مکر مىکنند که تورا زندان کنند، یا بکشند یا اخراج کنند. این سخن یادآورى همان نعمت نجات از مکر کفّار است و آن وقتى بود که قریش در دار النّدوه در مورد زندان یا قتل یا اخراج پیامبر(ص) جلسه مشاوره تشکیل دادند و رأى آنها بالاتّفاق بر قتل پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) قرار گرفت تا جایى که بنا گذاشته شد تا از هر قبیلهاى مردى در قتل شریک باشد، تا خونش را بین قبیلهها تقسیم کنند تا بنىهاشم نتوانند قصاص کنند.[۱۰۲]
معناى کلمه (یَمْکُرُ) در مبحث لغت و معنى در بالا نوشته شد. منظور از الذین کفروا: کفار قریش است که در مبحث سبب نزول گفته شد. یعنى یا محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به خاطرآور آن هنگامى را که مشرکین میخواستند سه نوع مکر و حیله علیه تو بهکار ببرند. ولى ما خدعه و نیرنگ ایشان را دامن گیر خودشان نمودیم و تو را بر آنان مسلّط کردیم. یکى از نیرنگهاى ایشان این بود که تو را زندانى نمایند و در زندان نگاهت دارند تا بمیرى. چنانکه میفرماید: (لِیُثْبِتُوکَ) ؛دوّم، این که تو را به قتل برسانند: (أَوْ یَقْتُلُوکَ) سوّم، اینکه تو را از مکّه معظّمه اخراج نمایند: (أَوْ یُخْرِجُوکَ) مفسرین درباره جمله: (وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ)که ترجمه شد اقوالى دارند. میگویند: چگونه می شود، خداى سبحان در حق کسى مکر و حیله نماید! در مجمع البحرین میگوید: معنى (مکر) از طرف خلق: خدعه و نیرنگ و از طرف خدا: کیفر و مجازات میباشد و این معنا صحیح است. زیرا تا خلق دست به مکر و حیله نزنند خدا آنان را دچار کیفر و مجازات اعمال زشتشان نمیکند. و لذا کلمه (وَ یَمْکُرُونَ) در آیه مورد بحث قبل از کلمه (یَمْکُرُ اللَّهُ) بهکار رفته است. گرچه جمله مورد بحث سخن از مشرکین میگوید، ولى از کلمه (یَمْکُرُونَ) که مضارع و براى استمرار میباشد استفاده می شود: هر کسى تا قیامت مرتکب خدعه و نیرنگ شود به جزاى اعمال زشت خود خواهد رسید، لذا قرآن مجید میفرماید:
اسْتِکْباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّیِّئِ وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا[۱۰۳]: اینها همه به خاطر استکبار در زمین و نیرنگهاى بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را مىگیرد آیا آنها چیزى جز سنّت پیشینیان و (عذابهاى دردناک آنان) را انتظار دارند! هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمىیابى ![۱۰۴]
۲-۴-۲-۳) فرق بین کید و مکر: «الفرق بین الکید و المکر: أنّ المکر مثل الکید فی أنّه لا یکون إلّا مع تدبّر و فکر، إلّا أنّ الکید أقوى من المکر»:[۱۰۵]یعنی مکر مانند کید میباشد و هر دو همراه با تدبّر و فکر است، جز اینکه کید قویتر از مکر است.
۲-۴-۳) ضَلال: این واژه با مشتقاتش ۱۸۹بار در قرآن کریم آمده است.[۱۰۶]
واژهی ضللّ، به معنای انحراف از حق است و مقابل آن، هدایت ویافتن راه حق میباشد؛ ضلل ضدِّ هدایت و راستی است.[۱۰۷]
صاحب کتاب «التحقیق »، ذیل معنایِ این واژه مینویسد:«أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّه: هو ما یقابل الاهتداء، فالضلال هو عدم الاهتداء، و الإضلال هو فقدان الهدایه».[۱۰۸]یعنی: اصل این واژه به معنای ِآنچه که در مقابل هدایت است، پس ضلالت عبارت است از عدم هدایت و اضلال همان فقدان هدایت است.
ضلال و ضلالت به معنى انحراف از حق است. «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»[۱۰۹] من تو را و قومت را در انحراف و گمراهى آشکار مىبینم. یعنى انحراف از راه حق[۱۱۰].
الضَّلَال: عدول و انحراف از راه مستقیم، نقطه مقابلش هدایه است. خداى تعالى گوید: «فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَ فَإِنَّما یَضِلُ عَلَیْها».[۱۱۱]:(پس کسی که هدایت یافت به سود خویش هدایت مىیابد و کسی که گمراه شد بر زیان خویش گمراه مىشود). واژه «ضَلَال» براى هر عدول و انحرافى از راه مستقیم خواه عمدى یا سهوى و کم یا زیاد گفته مىشود. پس صراط مستقیمى که مورد رضا و خشنودى است جدّاً مشکل است[۱۱۲].
قول صحاح و قاموس و اقرب و نهایه نیز قول راغب است.
لغت «ضلل» در آیات با چهار وصف «مبین»،«بعید»،«قدیم»و«قدیم» توصیف شده است برای نمونه :
۲-۴-۳-۱) مبین : وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَهً إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ [۱۱۳]: (به خاطر بیاورید) هنگامى را که ابراهیم به پدرش [عمویش] «آزر» گفت: «آیا بتهایى را معبودان خود انتخاب مىکنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مىبینم.
۲-۴-۳-۲) بعید :… ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ [۱۱۴]: این همان گمراهى دور و دراز است.
۲-۴-۳-۳) قدیم : قالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ[۱۱۵]: گفتند: «به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى!»
۲-۴-۳-۴) کبیر: وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ[۱۱۶]: و گفتیم: خداوند هرگز چیزى نازل نکرده، و شما در گمراهى بزرگى هستید!»